عرفان اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 5

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرا از آتش پديد آورده‏اى و او را از گِل آفريدى .

أَنظِرْنِى إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ [127] .

گفت : مرا تا روزى كه [ مردگان ] برانگيخته شوند ، مهلت ده .

گويد : پس طبق اين آيه معاد را معتقد است ، علم به كتب و رسل و ملائكه دارد با اين وصف خداوند او را كافر خطاب كرده و از زمره مؤمنان خارج نموده است !!

پس اهل علم و ايمان از هم ممتازند ، هر اهل علم اهل ايمان نيست ؛ پس بايد پس از سلوك علمى ، خود را در سلك مؤمنان داخل كرده و عظمت و جلال و بها و جمال حق ـ جلت عظمته ـ را به قلب رساند ، تا قلب خاشع شود ، ورنه مجرد علم خشوع نمى‏آورد ، چنانچه در خود مى‏بينيد كه با اعتقاد به مبدأ و معاد و اعتقاد به عظمت و جلال حق ، قلب شما خاشع نيست !

بالجمله سالك طريق آخرت مخصوصاً با قدم معراج صلاتى ، لازم است قلب خود را با نور علم و ايمان خاشع كند و اين رقيقه الهى و بارقه رحمانيه را در قلب هر اندازه ممكن است متمكن نمايد ، بلكه بتواند در تمام نمازهايش و در سراسر هر نماز اين حالت را حفظ نمايد .

حالت تمكّن و استقرار در اول امر گرچه براى امثال ما قدرى دشوار و مشكل است ، ولى با مقدارى ممارست و ارتياض قلب امرى ممكن است .

عزيزم ! تحصيل كمال و زاد آخرت ، طلب و جديت مى‏خواهد و هر چه مطلوب بزرگ‏تر باشد ، جدّيت در راه آن سزاوارتر است ، البته معراج قرب الهى و تقرب جوار رب العزة با اين حال سستى و فطور و سهل انگارى دست ندهد ، مردانه بايد قيام كرد تا به مطلوب رسيد .

اين فقير دل‏غمين با حالت عجز و انكسار در پيشگاه رب العزة به مناجات برآمده و از حضرتش چنين مسئلت كرده‏ام :

  • اى محرم قلب راز داران اى گرمى روح پاك بازان اى يار و رفيق مستمندان بر گم شدگان تو ره‏گشايى خالى زعمل ببين دو دستم يا رب چه كند ضعيف خسته برگو به كجا برد غم دل افتاده بار ذلتم من كس نيست چو من دچار عصيان بنواز كه بنده‏اى فقيرم غرق است به ننگ و عار نامم اى غوث و غياث ره نشينان از من تو ببخش هر گناهى مسكين تو و فقير كويم از جرم و گناه زشت رويم

  • اميد دل نياز داران مشتاق رخ تو عشق بازان محبوب قلوب دردمندان بر اين دل تار من ضيايى از قيد گنه دلم نرستم اين عبد ذليل دل شكسته رحم ار نكنى بر او چه حاصل غرق گنه مذلتم من محتاج و گدا به لطف و غفران بر دامن لطف مستجيرم تلخ است زدورى تو كامم اى نور و صفاى دل غمينان اى رب غفور يا الهى از جرم و گناه زشت رويم از جرم و گناه زشت رويم

/ 239