اى سند عزت پويندگان اى تو صفابخش شب مستمند اى به گدايان درت دستگير از در لطف تو كجا رو كنم سفره احسان تو خوان همه هر كه زدرگاه تو گرديد دور ماندهام از راه تو جايم بده زنگ غم از قلب و دلم پاك كن شام گنه از كرمت روز كن از در لطفت تو مران اين گدا مونس من در دو جهان ياد توست گر تو برانى نروم اى حبيب درگذر از جرم من اى يار من جز تو به مسكين نبود كس پناه غير تو او را نبود دادخواه روشنى ديده جويندگان گرمى قلب و دل هر دردمند باز در رحمت تو بر فقير جز گل مهرت چه گلى بو كنم تير غمت مايه جان همه ديده جانش زگنه گشت كور آبرو و نور و صفايم بده بنده خود بسته فتراك كن هستيم از عشق تو پرسوز كن دور مكن بندهات از اين سرا اين دل افسرده من شاد توست درد مرا جز تو نباشد طبيب اى ز وفا دلبر و دلدار من غير تو او را نبود دادخواه غير تو او را نبود دادخواه