تفسیر هدایت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه ى 241عقله» يعنى عقل از دست رفته او به وى بازگشت.[للطائفين ]: طائف و جائل و دائر هر سه به معنى چرخنده و طواف كننده است.[العاكفين ]: عاكف به كسى گويند كه ملازم چيزى يا كارى است، و نيز عاكف به كسى گويند كه معتكف و مقيم در مسجد باشد.129 [أضطره ]: اضطرار يعنى كسى را به حالتى درآوردن كه جدا شدن از آن برايش امكان پذير نباشد.[يرفع ]: رفع و اعلاء و اصعاد همه به معنى برآوردن و بالا آوردن است و نقيض رفع و وضع است يعنى فرود آوردن.[القواعد]: جمع قاعده است و اصل آن ثبوت و پا بر جا بودن است، و از همين گونه است قاعده در كوه كه ريشه و پايه آن است و قاعده ساختمان شالوده اى است كه بنا بر روى آن ساخته مى شود.128 [مسلمة]: اسلام به معنى تسليم شدن و سر فرود آوردن در برابر فرمان خداست و اعتراف كردن به همه آنچه خدا بر آدمى واجب كرده، و اين همان ايمان است.[مناسكنا]: مناسك به معنى عبادتها است، و نسك در لغت به معنى عبادت است، و به معنى ذبيحه و قربانى، و منسك جايى است كه قربانيها در آن جا ذبح مى شوند، يعنى قربانگاه.129 [العزيز]: قادر توانايى كه هيچ كس نمى تواند بر او غالب شود، و به قولى: توانايى است كه هر چه را اراده كند به انجام مى رساند.[الحكيم ]: مدبّرى كه آنچه مى سازد با حكمت و