كفر در اين جا دو معنى دارد:اول: كافر شدن به خدا از راه اجرا نكردن فرمانهاى او و از جمله حج.دوم: كفران و ناسپاسى نسبت به نعمت حج گزاردن و رفتن به جايى كه در آن آزادى و بركت و هدايت و در نتيجه وحدت رسالتى وجود دارد، و كلمه تعريضى آشكار به اهل كتاب است كه على رغم مؤمن بودن به اين كه ابراهيم بانى خانه بوده، به انجام دادن فريضه حج نمى پردازند.و آخرين سخن: حجّى كه خدا آن را براى همه مردم معين كرد و سمبلى براى وحدت و رفتن به جايگاهى براى تأثير طرفين تمدنى قرار داده، امروز به صورت مجموعه اى از آداب و تشريفات ميانتهى درآمده كه يك درصد فوايد بزرگ خود را شامل نمى شود، و اين به سبب دور بودن امت از روح تعاليم الاهى و به سبب سيطره و استيلاى طاغوتها بر امور امت است.اگر اين فهم قشرى و بى مغز براى نقش خانه خدا در ايجاد يگانگى و شناختن يكديگر و همكارى و هميارى نمى بود، و اگر طاغوتهاى حاكم بر سرزمينهاى اسلامى وجود نمى داشتند، آن گاه مى ديديم كه چگونه حج قادر است كه نقش تمدنى خود را در ايجاد و يگانگى امت و پيشرفت و تكامل و پيروز شدن بر