سپس آيه از ارتباط ميان ايمان و معرفت سخن مى گويد، و در اين باره تأكيد مى كند كه معرفت فرزند ايمان است نه بر عكس، و سبب آن اين است كه شرط قبلى براى رسيدن به معرفت آمادگى نفسى براى پذيرفتن و تسليم شدن به آن پس ظاهر شدن آن براى شخص است.كسى كه- پيشاپيش- بر حق تكبر مى فروشد، و در باطن قصد آن دارد كه اگر به حق برسد آن را رد كند، هرگز به معرفت نخواهد رسيد و راسخان در علم كه تأويل درست قرآن را مى دانند، چرا كه از پيش به آن ايمان دارند و قصدشان آن نيست كه قرآن را به صورت هواهاى نفسانى خود درآورند، بلكه خواستار پيروى از قرآن و تسليم كردن خود به آنند.«يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ- مى گويند: به آن ايمان آورديم، همه اش از نزد پروردگار ما است، و جز خردمندان كسى پند نگيرد.»در اين جا قضاياى آشكارى همچون آنها كه در آيات گذشته مورد بحث قرار گرفت وجود دارد، ولى نيازمند توجه كردن به آنها است، آن كس به اين تنبه و