[27] تنها زندگى اجتماعى به دست خدا نيست، بلكه طبيعت نيز چنين است. و آن كس كه طبيعت در دست او است، به راهبرى زندگى اجتماعى شايسته تر است، پس خدا است كه به او بايد رو كنيم و بگوييم:«تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ- شب را در روز درآورى و روز را در شب درآورى، و زنده را از مرده بيرون آورى و مرده را از زنده، و هر كه را خواهى بيحساب روزى دهى.»حتى روزى كه از پى هم درآمدن شب و روز بهره آدمى مى شود، از خدا است و آن را به كسانى مى دهد كه از راهنماييها و سنتهاى او كه در طبيعت نشانده و از طريق عقلها و فرستاده وحى كرده است، پيروى كنند.
ميان دو مفهوم قدرت و رهبرى
[28] اكنون كه ملك و فرمانروايى به دست خدا است، چرا مسلمان بايد آن را براى كافران بخواهد؟!