جريان رسالت را با «مريم» دنبال مى كرديم، و به مناسبت با «زكريّا» در آنجا كه خدا فرزند وى را به رسالت برگزيد، بيهوده و تصادف محض نبود، و چون زكريا نسبت به خدا اخلاص كامل داشت، دعاى راستين او مورد قبول خدا قرار گرفت. اكنون به مريم بازمى گرديم تا ببينيم كه وى نيز به نوبه خود از خدا خواهش كرد و اين خواهش وى نيز مورد قبول قرار گرفت و پسر پاكيزه اى نصيب او شد.اين پسر «عيسى» بود كه خدا به محض ولادت او را به رسالت خود برگزيد تا به مريم صديقه و به مادر مريم صالحه اكرام كرده باشد. خدا جز عيسى و يحيى هيچ پيغمبرى را از زمان ولادت به پيامبرى انتخاب نكرد، تا مردم به خدايى پيامبران معتقد نشوند، و اگر پيامبران خدا مى بودند مى بايستى از زمان ولات چنين بوده باشند، و هنگامى كه آزموده و از بوته امتحان چنان كه بايد بيرون مى آمدند، به پيامبرى برگزيده مى شدند.اما يحيى و عيسى (ع) به عبث به پيامبرى برگزيده نشدند، بلكه اين پاداش و كرامتى نسبت به دو مادر صالحه آنان بود، و خدا هيچ كس را به سبب گناه شخص ديگر مجازات نمى كند، ولى به كسى ممكن است به سبب شايستگى شخصى ديگر احسان كند.قرآن كريم در اين جا از بعضى از معجزات «عيسى» سخن مى گويد، و به اين اشاره مى كند كه آن معجزات به اذن و فرمان خدا صورت مى گرفت، تا دليل دومى را كه نصرانيان براى خدايى عيسى (ع) مى آورند باطل كند. اما دليل اول را كه ولادت بدون پدر او است، در هنگام مقايسه او با آدم رو مى كند كه از خاك