در محيط شكستى كه مسلمانان در آن مى زيستند- پس از يكى جنگهاى سخت يعنى احد- شايعات مغرضانه اى رواج يافت، و نهفته هاى نفسانى منافقان و شكاكان هويدا شد، و بر رسالت فرض بود كه مترصد اين گونه نفسانيات باشد و به معالجه آنها بپردازد يا آنها را از صحنه دور كند، همان گونه كه لازم بود مراقب شايعات گمراه كننده باشد و آنها را بكوبد و افكار مثبت و سازنده جايگزين آنها سازد. قرآن در ضمن پرداختن به اين امور تا حدى به تفصيل، همچنين به موضوع رهبرى به اعتبار امرى كه در معرض انتقاد- بالخاصه در اوضاع و احوال شكست- قرار مى گيرد، پرداخته است.منافقان و شكست خوردگان از مسلمانان، از كاردانى و بلكه از امانت رهبرى رسول اللَّه (ص) نسبت به ايشان بهره مند مى شدند، و اين كارى است كه همه گروه هاى منافق يا شكست خورده در اوضاع و احوال سخت به آن متوسل مى شوند، چيزى كه هست قرآن اين انديشه را در آنچه به خود رسول اللَّه اختصاص دارد، و از اين لحاظ درباره رهبرى امينى كه از روش رهبرى رسول به صورت كلى تبعيت كند صدق خواهد كرد، و اين روشى است كه آيات درباره آن بحث مى كند و به نرمى و عفو و آمرزش خواهى (تلاش براى اصلاح مردم به راههاى گوناگون) و عزم و توكل ارتباط پيدا مى كند.