تفسیر هدایت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه ى 298[171] و مثل اينان مثل طوطى است كه هر چه را ديگرى بگويد، بى آن كه چيزى از آن بفهمد، تكرار مى كند. اينان قدرت انديشيدن و استقلال فكرى و فرهنگى را از دست داده اند:«وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً- و مثل كسانى كه كافر شدند همچون مثل كسى است كه بانگ بر كسى مى زند كه جز آواز و صدايى مبهم چيزى نمى شنود.»و اين گونه كسان در واقع، «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ- كر و گنگ و كورند و چيزى نمى فهمند.»زيرا فايده گوش و زبان و چشم، شناخت است و اگر شناختى نباشد احساسى نخواهد بود.اين يك مثل بود از مردمى كه از استقلال بهره اى ندارند، و از پرستش كسانى جز خداى يگانه هنوز آزاد نشده اند، و در نتيجه از موهبت عقلى كه خدا به ايشان ارزانى داشته بهره اى نمى برند.[172] و مثل ديگرى كه قرآن مى زند، از واقعيت پيروى از مردان دين تحريف كننده كلام خدا است، و آنان نيز صورت ديگرى از واپسماندگى اجتماعى محسوب مى شوند كه نظامهاى فاسد را تأييد مى كنند و پيش از آنكه قرآن اين مثل را بزند، بازمى گردد و ما را به بهره مندى از نعمتهاى خدا فرمان مى دهد:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ- اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از پاكيزه هايى كه روزى شما كرده ايم بخوريد.»و باشد كه خطاب اين مرتبه تنها متوجّه مؤمنان است، در صورتى كه در آيه پيشين جنبه عام داشت، و ممكن است هدف كوبيدن و طرد اين طرز تفكر بوده باشد كه دين عقب ماندگى و ارتجاع و دورى گزيدن از چيزهاى پاكيزه است، كه عمل مردان و متوليان دين تحريف كننده چنين بوده است، و مى خواسته است عكس آن را به اثبات برساند و بگويد كه دين به پيشرفت و تكامل و بهره مند شدن از