243 [يقرض ]: قرض به معنى بريدن جزئى از مال و دادن آن به كسى بدون بخشيدن است كه بايد عين يا مثل آن را پس بدهد. و اصل قرض، بريدن با دندانهاى نيش است.[يضاعفه ]: تضعيف و مضاعفة به معنى افزودن بر اصل چيزى است تا دو برابر يا بيشتر شود.[يقبض ]: قبض به معنى تنگ گرفتن و ضد بسط است و كف دست بر روى چيزى نهادن. و قبض روح به معنى مردن است.244 [الملأ]: به معنى گروهى از اشراف مردم است. و اصل آن اجتماع در چيزى است كه احتمال افزايش ندارد. و اشراف را از آن روى ملأ مى خوانند كه مزيدى بر شرف ايشان نيست، يا اين كه هيبت آنان سينه ها را پر كرده است.