تفسیر هدایت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه ى 396مجرد را مورد بحث قرار نمى دهد، بلكه آن را در ضمن تحملهاى واقعى و توجيهات تربيتى وارد بحث مى كند. ديديم كه آيات پيشين چگونه تقوى را به ميانجيگرى بحث كردن در مجموعه اى از قضايا در جنگ و صلح و در مبارزه با دشمن خارجى و مبارزه داخلى و مخصوصا در خانواده مورد گفتگو قرار داد.و در اين جا مسئله مورد بحث قرآن در موضوع ايمان داشتن به اين امر است كه خدا در زندگى به حكم خود فرمان مى دهد و همه كارها مستقيما به دست او است و، بر خلاف تصور يهوديان، خدا از به كار انداختن مستقيم سلطه خدايى خود دور نيست.اين حقيقت، در مرگ و زندگى، و در توانگرى و درويشى، و در فرمانروايى كه خدا آن را به هر كس بخواهد مى دهد، و در پيروزى كه آن را به هر كس بخواهد مى بخشد، و در رسالت و پيغمبرى كه هر كه را بخواهد براى آن برمى گزيند، تجسم واقعى پيدا مى كند.اين حقيقت، توجيهاتى تربيتى دارد كه در كار زار در راه خدا بدون بيم داشتن از مرگ (چرا كه زندگى به دست خدا است)، و در بخشيدن مال و انفاق بدون ترس از نادارى، و فرمانبردارى از كسى كه به فرمان خدا به فرماندارى رسيده و ملتزم توجيهات او بودن، و ايمان داشتن به همه فرستادگان خدا و در انفاق در راه خدا متجلّى مى شود.و قرآن اين تجسمهاى واقعى و اين توجيهات را در ضمن حكايتهاى تاريخى عبرت انگيز بيان كرده و راهنماييهاى تربيتى را در آنها مندرج ساخته است.ولى يك سؤال مطرح مى شود: آيا بهتر نبود كه قرآن به صورتى تجريدى و انتزاعى محض از حقايق واقعى سخن مى گفت كه، مثلا، فلاسفه يا علم كلام اسلامى چنين مى كنند؟و جواب اين است كه: نه ... چرا كه قرآن كتاب زندگى و كتاب پاكيزه سازى است، و از آن روى كه كتاب زندگى است، ما را به ظلمات تجريدات ذهنى كه چيزى جز خودش را مجسم نمى سازد، و چيزى جز خيالات