تفسیر هدایت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه ى 62آنچه باقى مى ماند پرسش از كيفيت بيرون آمدن است.و پاسخ آن چنين است: بر فرد لازم است كه:1- خود را از زير نفوذ بودن آن محيط فكرى كه براى لفظ معتقد به داشتن معنى جامد است خارج كند.2- و سپس به آن ماده درسى رجوع كنيد كه همه تغيير شكلهاى حاصل از صرف شدن كلمه را جمع مى كند، و در انديشه يافتن معنايى مناسب براى ارتباط دادن اين مجموعه با لفظ مورد نظر بيفتد. مثلا، معانى يعرشون، عرشا، را جمع آورى كند، و به تصريفات لفظ ديگر، عريش و عرش و نظاير اينها بازگردد و از همه آنها معنى بنا و ساختمان فوقانى را استخراج كند كه همه معانى تخت سلطنت و بنا و رفيع و داربست درخت مو و خيمه چوبى عرب يعنى همه معانى را كه اعراب براى اين الفاظ دارند فرامى گيرد.3- مقايسه كردن موارد استعمال الفاظ با يكديگر، تا از اين راه معنى مشتركى كه مى تواند همچون معنى جامد ميان موارد مختلف تصور شود، به دست آيد. و طبيعى است كه در استعمال بايد آن چيز معتبر شمرده شود كه اشخاص متوجه به بلاغت در نظر دارند.اديبان امروز، براى پيدا كردن سايه روشنها و الهامبخشيهاى كلمات، بيش از آنكه از مراجعه به كتابهاى لغت مدد گيرند، از موارد استعمال كلمه در گفتار بلغا بهره بردارى مى كنند، و اين بدان جهت است كه آنچه در كتابهاى لغت آمده، چيزى پيش از ثبت مرده اى از موارد استعمال نيست، يا استنباط معناى مشتركى از آنها كه مؤلفان كتب به آن پرداخته اند، و بنا بر اين اگر خود شخص به يافتن اين موارد استعمال و استنباط معنى مشترك و جامع از آنها برخيزد، شايسته تر از آن است كه از كتابهاى لغت تقليد كند.و هر كس با تمرين براى يافتن موارد استعمال به يك حس ادبى عالى مى رسد كه به وسيله آن مى تواند به صورتى دقيق تمايز ميان دو كلمه مترادف را باز شناسد، هر چند نتواند كه اين تشخيص را به صورت دقيق بيان كند. و اگر مقايسه