تفسیر هدایت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه ى 635مى شود. و اين بدان روى است كه آرامش و اطمينان قلب بر سلامت جسم و قدرت رو به رو شدن آن با سختيها منعكس مى شود.اما منافق، بدان سبب كه ايمان او همچون سرابى است كه نفس خود را با آن مى فريبد، و مى خواهد مردمان را بفريبد، عوامل شكست در جان او تأثير مى كند و از آن شفا نمى يابد، و لذا به ذات خود مى آويزد و بر آن مى ترسد و درباره خدا گمانهاى بد مى برد و مى گويد: ما ناگزير شكست مى خوريم و فكر مايه نوميدى خود را با زيادى شماره كشتگان تأييد مى كند، ولى خدا برهان او را فرومى شكند و به ياد او مى آورد كه تنها خدا از آينده آگاه است، و گمان منافق آكنده به عوامل نوميدى و ترس و شكست، و شماره كشتگان كه خدا آن را مقدر كرده است تا اختيار مردم تمام شود و قلوب مؤمنان پاك شود درست نيست و اگر خدا مى خواست از كشته شدن مؤمنان جلوگيرى مى كرد، و خدا مرگ را به وسايل مختلف مقدر مى كند، و حتّى اگر آتش جنگ هم افروخته نمى بود، گروهى از مؤمنان به دلايل ديگر شربت شهادت مى نوشيدند، مثلا، بر اثر حمله كردن ناگهانى كفار به ايشان در آن حال كه در خانه هاى خود آرميده بودند.«ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ- آن گاه پس از اندوه بر شما آرامش خوابى فرود آورد كه گروهى از شما را فراگرفت.»آنان تنها مؤمنان بودند، و «غم» حالت از بين رفتن رؤيت در قلب است كه نفس به سبب ترس شديدى كه سرچشمه آن حب ذات و ترسيدن بر آن است، تاريك مى شود. و چرت (نعاس) آن حالت آرامش جسدى است كه از راحتى نفس و وجود اطمينان كافى نتيجه مى شود.«وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ- و گروهى تنها در بند خود بودند و به ناروا درباره خدا پندارهايى چون پندارهاى جاهليت داشته اند.»بدان سبب چنين بودند كه اوضاع پس از درآمدن اسلام به جزيرة العرب را