تفسیر هدایت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه ى 651پيروى مى كرديم، و شايسته تر آن بود كه خود به جنگ مبادرت كنند و همچون ديگر مسلمانان مسئوليت خود را مى شناختند. و خدا آنان را در جايى قرار داد كه خود قرار داده بود و گفت:«هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمانِ- آنان در آن روز به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان،» چه ايمان تمرين عملى است و درست در اوضاع و احوالى بايد آشكار شود كه امت در معرض خطر قرار گرفته، و مؤمنى كه در هنگام ضرورت نفعى از او عايد شود، چه وقت ممكن است نافع شود؟ و همه بهانه هايى را كه اينان به آن متوسل مى شوند، باطل است، چرا كه:«يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يَكْتُمُونَ- با دهنهاى خود چيزهايى مى گويند كه در دلهاشان نيست، و خدا از آنچه پنهان مى كنند آگاه است.»آنان (به دروغ) مى گويند كه مؤمنند و از آن روى نمى جنگند كه از فنون جنگ آگاهى ندارند، ولى خدا رسواشان مى كند.[168] و از صفات ايشان است آنكه بر حجم زيانهاى امت مى افزايند و بر پراكندن تبليغات ويران كننده مدد مى رسانند، و درباره شهيدان مى گويند كه اگر به جبهه نمى رفتند هرگز كشته نمى شدند.آرى، ولى چه سرنوشتى مى داشتند؟ آيا سرانجام نمى مردند؟! و چون آدمى يا كشته مى شود يا مى ميرد، پس چرا بايد مرگ در نظر نفس او بزرگ جلوه گر شود؟«الَّذِينَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا- كسانى كه به برادران خود گفتند و نشستند: اگر از ما اطاعت مى كردند كشته نمى شدند،» يعنى كسانى كه به برادران خود گفتند: بنشينيد و خود به نوبه خود نشستند، و پس از آن به جنگ برنخاستند، گفتند كه اگر فرمان ما را برده بودند كشته نمى شدند.«قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ- بگو: اگر