تفسیر هدایت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه ى 119ايشان خارج مى شود، چه، مشاعر و قدرتهاى خود را از دست داده اند. پس چگونه زندگى مى كنند؟ در بيابانى خالى تا ابد سرگردان مى مانند.[19] و مثل سومى كه خدا درباره واقعيّت منافق مى زند، چنين تصوير مى شود. فرض كنيد كه اكنون در بيابانى قرار گرفته ايم و شب و ابرى متراكم ما را احاطه كرده است. تاريكى ما را مى پوشاند، و تندر با ترس و اضطراب ما را به لرزه درمى آورد ... خواستار نورى هستيم كه به هدايت آن راه خود را بيابيم. چشم به زدن برقى در آسمان داريم كه زمين را براى ما روشن كند و در پرتو آن به پيش گام برداريم، ولى اين برق هم كه بزند چند لحظه اى بيشتر درنگ نمى كند و خاموش مى شود. بعضى از ما از راهنماييهاى برق در همين لحظات كوتاه مدد مى گيرند و در صدد يافتن راه برمى آيند و پس از خاموشى برق هم در همان راه يافته پيش مى روند ولى بعضى ديگر چنين نيستند و پس از خاموشى برق بر جاى خود باقى مى مانند.مثل مؤمن و منافق چنين است: مؤمن از راهنمايى وحى كه به زدن برق آسمان شباهت دارد، بهره مند مى شود، ولى منافق با آن سر و كارى ندارد و در تاريكى حيران و سرگردان مى ماند.«أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ- يا همچون بارانى است از آسمان كه در آن تاريكى و رعد و برق است، و انگشتان خود را در صاعقه ها، از ترس مرگ، در گوشها مى كنند، و خدا بر كافران احاطه دارد.»[20] «يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ- نزديك است كه برق چشمهاى ايشان را بربايد: هر گاه روشنى براى ايشان بياورد، در آن راه مى روند، و چون تاريك شود بر جاى خود مى ايستند، و اگر خدا بخواهد چشمها و گوشهاى ايشان را از ميان مى برد و خدا بر هر چيز توانا است.»زندگى همچون بيابانى است، و شهوتهاى ما همان ابر ستبرى است كه