نتيجه - عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

البته هم ايشان در ذيل آيه 14 سوره الرحمن، به استناد تعبيرات
گوناگونى كه در قرآن درباره پيدايش انسان به كار رفته است، مراحل مختلف پيدايش او را از خاك تا گل
خشكيده، نام مى برند و سپس از مدت و كيفيت اين مراحل ابراز بى اطلاعى نموده، مى پرسند:

اين مراحل از نظر بعد زمانى چه اندازه طول كشيد؟

وانسان در هر مرحله اى چه قدر توقف كرد؟

و اين حالت
هاى انتقالى تحت چه عواملى به وجود آمد؟ اينها مسائلى است كه از علم و دانش ما مخفى است و تنها خدا مى
داند و بس.(9)

درواقع، در اين جا احتمال وجود فواصل طولانى بين هر يك از مراحل پيدايش انسان را پذيرفته اند كه از
جمع بين اين سخن و سخن قبلى شان بايد نتيجه گرفت كه آن چه از نظر آنان با ظاهر آيات سازگار نيست،
صرفاً وجود انواع ديگر جانداران در اين سير تطور و پيدايش انسان است و الا قرآن درباره چگونگى و مدت
هريك از اين مراحل كوتاه يا بلند آن، ساكت است.

علاوه بر اين، مفسران نمونه، در تفسير آيه:

... وبدا خلق الانسان من طين(10)

نظر كسانى را كه براى اين
آيات ظهورى غير از خلقت اوليه آدم، ابراز مى كنند و احتمال مى دهند كه آيه كريمه، به اعتبار استفاده
مستقيم و غيرمستقيم بشر از گياهان، چنين تعبيرى را به كار برده است، رد نموده، چنين استدلال مى كنند:

آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند. و آيات مورد بحث، به قرينه آيات ديگر قرآن اشاره به آفرينش شخص
آدم دارند كه از خاك آفريده شد.(11)

اما هم ايشان، در تفسير آيه:

... فانا خلقناكم من تراب ...(12)

اين احتمال را مى دهند كه آيه كريمه علاوه
بر آن كه به خلقت آدم اشاره دارد، به اعتبار اين به كار رفته باشد كه تمام آن چه نطفه و سپس بشر از آن
تغذيه مى كند، از خاك گرفته مى شود.(13)

و در تفسير آيه 11 سوره فاطر، مسلم دانسته اند كه انسان به هر دو اعتبار ذكر شده، از خاك است.(14) در
تفسير آيه 20 سوره روم،(15) آيه 67 سوره مؤمن(16) و آيه 32 سوره نجم،(17) در تبيين وجه نسبت دادن انسان به خاك،
هريك از اين دو اعتبار را مستقلاً، نه منضماً ممكن دانسته اند.

نتيجه

در نهايت بايد نظر مفسران نمونه را، آن گونه كه خود تصريح كرده اند، چنين بيان كرد:

آنان با اشاره به اين قاعده كه مادام كه قرينه اى روشن برخلاف ظواهر آيات وجود نداشته باشد، بايد
آنها را بر همان معناى ظاهرش تطبيق كرد(18)، نظريه تكامل را از نظر علمى، غيرقطعى دانسته اند كه نمى
تواند قرينه اى مناسب براى حمل آيات برخلاف ظاهرشان باشد. ظاهر آيات را هم اگرچه كاملاً صريح تلقى
نمى كنند، اما با خلقت مستقل سازگارتر مى بينند.(19)

آن چه در سخن مفسران نمونه، بسيار حائز اهميت است، اين است كه آنان نظريه تكامل را از ديدگاه كلامى
رد نمى كنند، تضادى بين آن و مقام والاى بشر يا بينش توحيدى نمى بينند و تأكيد مى كنند كه:

فرضيه تكامل، هيچ گونه ارتباطى با مسئله توحيد و خداشناسى ندارد و دليلى بر نفى جهان ماوراى طبيعت
محسوب نمى شود. ... تنها مشكلى كه فرضيه تحول با آن روبه رو است اين است كه با شرحى كه قرآن براى آفرينش
آدم بيان كرده و چگونگيِ خلقت او را از خاك و گل ذكر مى كند، سازگار نيست.(20)

و در جاى ديگر توضيح مى دهند كه:

با اين كه بسيارى كوشش دارند ميان اين فرضيه (تكامل) و مسئله خداشناسى، يك نوع تضاد قائل شوند ... ولى
امروز اين مسئله براى ما روشن است كه اين دو با هم تضادى ندارند؛ يعنى ما چه فرضيه تكامل را قبول كنيم
و چه بر اثر فقدان دليل، رد نماييم، در هر دو صورت مى توانيم خداشناس باشيم.

فرضيه تكامل اگر فرضاً هم
ثابت شود، شكل يك قانون علمى را كه از روى علت و معلول پرده برمى دارد، به خود خواهد گرفت. و فرقى ميان
اين رابطه علت و معلولى در عالم جانداران و ديگر موجودات نيست. ... بنابراين، كشف يك رابطه تكاملى در
ميان انواع موجودات نيز هيچ گونه مانعى در مسير شناخت خدا ايجاد نمى كند.(21)

/ 249