ديروز، در اين مورد تنها مى توانستيم بگوييم كه چون امرى است ممكن و نيز پيام آورى صادق از آن خبر
داده، پس بايد پذيرفت، امروز ديگر هيچ يك از اخبار غريب عالم غيب نيست، مگر آن كه علوم طبيعى، آن را
به عقل و حس نزديك ساخته است.(34) او در تبيين موضع ملائكه در برابر آفرينش انسان، يعنى اعتراض و سپس
تسليم و پذيرش نيز از پيشرفت علوم مدد مى گيرد.(35)اما بايد گفت كه تعريف رشيد رضا از عالم غيب، مبهم و بى فايده است. او وجه تمايز عالم غيب را از شهادت
در لطيف تر بودن آن مى داند، اما تعريفى كه از ماده لطيف ارائه مى كند و به هوا مثال مى زند، به هيچ
عنوان كافى و قانع كننده نيست.از نظر علم طبيعى، بين آب و هوا، در ماده بودن هيچ تفاوتى وجود ندارد،
همان گونه كه بين ميكرب و ساير جانوران، از حيث جاندار بودن تفاوتى نيست. لذا بنابراين تعريف، عالم
غيب و شهادت يكى هستند و ملائكه و جن نيز موجوداتى هم سنخ تماميِ جانداران ديگرند.در برخى داستان هاى قرآن، ملائكه در زمره شخصيت هاى آن آورده شده اند. در واقعه جنگ بدر، از امداد
ملائكه و فرار شياطين سخن به ميان آمده است. در تفسير آن، برخى از سيره نويسان آورده اند كه ملائكه در
روز بدر، در كنار مسلمانان جنگيده اند؛ اما از نظر مفسر المنار در قرآن نصى دال بر اين كه ملائكه
عملاً در جنگ شركت كرده باشند وجود ندارد، بلكه ياريِ آنها در اطمينان بخشيدن و به صبر و پايدارى و
استقامت فراخواندن، تجلى مى يابد،(36) همان گونه كه نقش شياطين نيز به وسوسه به شر، محدود است.(37)در داستان حضرت ابراهيم نيز ملائكه حضور دارند. آنها به ميهمانيِ حضرت ابراهيم مى روند، همسر او را
به داشتن فرزند بشارت مى دهند و اين خانواده را از عذابى كه در انتظار قوم لوط است، باخبر مى سازند.رشيد رضا اقوالى را براى تعيين اين ملائكه نقل مى كند، اما خود مى گويد:اين از جمله مطالبى است كه
آگاهى از آن، متوقف بر وحى است، در حالى كه از وحى در اين مورد، مستندى در دست نيست.(38)
هدف قرآن از بحث درباره ملائكه و جن
قرآن كتابى الهى است كه براى هدايت و راهنماييِ بشر فرستاده شده است. هيچ مطلب و نكته اى در آن نيستكه به آن پرداخته شده باشد و از آن، هدايت و ارشاد منظور نشده باشد.قرآن با چه هدفى از ملائكه و جن،
اين موجودات پنهان و ناشناخته، سخن مى گويد؟مفسران المنار به بحثى مستقل درباره اين موضوع نپرداخته اند، اما در ضمن تفسير برخى داستان هاى
قرآن، براى طرح آن، حكمت ها واهدافى را عنوان كرده اند. از جمله اين داستان ها، حكايت گفتگوى ملائكه
بر سر آفرينش انسان است كه به سجود آنها و سرپيچيِ ابليس مى انجامد.از نظر عبده اين واقعه به ما چهار
نكته را مى آموزد:اول اين كه خداوند تبارك و تعالى مى پسندد كه بندگانش از او درباره حكمت خلق و اسرار آفرينشش، خصوصاً
به هنگام حيرت، سؤال كنند.دوم اين كه چنان چه برخى اسرار و حكمت هاى خداوند بر ملائكه پوشيده است، به طريق اولى بر ما پوشيده
خواهد بود. بنابراين، توقعى نيست كه شخص بتواند بر تماميِ رازهاى آفرينش دست يابد و از تماميِ حكمت
هاى آن آگاه گردد.سوم اين كه خداوند فرشتگان را در هنگام حيرت و سرگردانى هدايت كرد، سؤال آنها را با اقامه دليل، پاسخ
گفت و با ارشاد به خضوع و تسليمشان واداشت.چهارم اين كه اين داستان تسويى براى پيامبر اكرم در برابر تكذيب مردم است. زمانى كه ساكنان ملأ
اعلى به بحث مى پردازند و براى آن چه نمى دانندتوضيح و دليل مى جويند، ديگر در مورد بشر چه مى توان
گفت؟پس بر پيامبر اكرم است، تا با آنان همان گونه رفتار كند كه خداوند با ملائكه مقربش عمل نمود، بر
تكذيب كنندگان صبر پيشه كند، حقيقت جويان را راهنما باشد و به تماميِ دعوت شوندگان حجتى آشكار ارائه
دهد.(39)