عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در پاسخ
اعتراض به اين داستان كه چنين سخنى مستلزم اكراه بر ايمان، و منافى با تكليف است، نيز دست به توجيه
مى زنند. عبده به تفسير خود از اين آيه، به اين سخنان توجه نكرده، براى فهم كتاب خدا نيازى به اين
اضافات و ملحقات، كه خارج از دلالت قرآن است، نمى بيند.

او به استناد آيه اى مشابه درسوره اعراف و
معناى لغويِ كلمه، مراد از آن را حركت كوه به واسطه نوعى زلزله مى داند كه ديدن آن، شعور و وجدان بنى
اسرائيل را تكان داده، تقويت ايمان آنها را موجب شده است.(78)

و درخاتمه مى افزايد كه لازمه انكار بلند
كردن كوه درهوا، انكار قرآن نيست.(79)

داستان بقره، حكايتى ديگر از بنى اسرائيل است.

از نظر مفسران المنار:

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك
يحيى اللّه الموتى(80)

بر زنده شدن واقعى دلالت ندارد، بلكه زنده شدن در معناى مجازى به كار رفته است.

درآيه 32 سوره مائده(81) و نيز كلمه احياء، در مورد قصاص، همين معنا موردنظر بوده است. اين آيه نيز از
جمله همان موارداست.

علاوه بر اين كه قرآن به اجمال هم كه شده بر داستانى كه به تفصيل در تبيين اين
ماجرا وارد شده دلالت ندارد. بنابراين به نظر مى رسدكه اين يك مناط شرعى بوده است نه يك رويداد
تكوينى.(82)

سرگذشت بنى اسرائيل، حكايت هاى غريبى دارد. مسخ يكى ديگر از اين رويدادها است. مفسران المنار مراد از
مسخ در آيه 65 سوره بقره را مسخ معنوى مى د انند و به آن براى امورى استدلال مى كنند.

اول آن كه خود آيه، نص در مسخ صورى نيست. پس تنها روايات باقى مى مانند.

دوم آن كه اگر اين پديده، امرى خارق العاده و استثنايى باشد، چگونه مى تواند مايه عبرت و موعظه
گناهكاران به حساب آيد؟

آنها به چشم خود مى بينند كه خداوند هيچ گنهكارى را مسخ نكرده، از نوع انسان
خارج نمى كند.

سوم آن كه سنت خداوند را در رفتار با گذشتگان و آيندگان يك سان مى دانند.

بنابراين، درس اصليِ موردنظر از بازگويى مسئله مسخ، دانستن اين سنت الهى است كه هر كس از فرمان
پروردگارش سرپيچى كند و به راهى غير از آن چه برايش تعيين فرموده، برود، از مرتبه انسانيت خارج و به
عالم پست حيوانى وارد مى شود.(83) اما رشيد رضا در تفسير سوره اعراف، تنها به نقل اقوال درباره مسخ
جسمانى و روحانى اكتفا مى كند و هيچ كدام را ترجيح نمى دهد.(84)

قرآن در سوره بقره، داستان حضرت ابراهيم و چهار پرنده را به عنوان شاهدى بر زنده كردن مردگان مى
آورد.(85) بيش تر مفسران براين عقيده اند كه در اين واقعه، حضرت ابراهيم مأمور شد تا اين پرندگان را
بكشد و قطعه قطعه كرده، بر فراز چهار كوه قرار دهد.

آن گاه آنها را بخواند. آنها نيز با نداى او زنده
شده، به سويش پر مى كشند. اما مفسران المنار، تفسيرى ديگر از اين واقعه ارائه مى دهند و معتقدندكه
آيات قرآن بركشتن و قطعه قطعه كردن پرندگان دلالت ندارد.

و اينها مطالبى است كه روايات، آنها را
حكايت مى كنند و مفسران نيز با خارج كردن آيات از ظهور خود، با تكلف، آنها را با اين نقل تطبيق داده
اند.(86)

در سوره بقره، داستان ديگرى نيزآمده است. داستان فردى كه برخى نام عزير بر او مى نهند.

...و كالذى مرّ
على قرية وهى خاوية على عروشها قال ...نّى يحى هذه اللّه بعد موتها. فأماتة اللّه مائة عامٍ ثمّ بعثه
... قال بل لبثت مائة عامٍ فانظر الى طعامك وشرابك لم يتسنّه وانظر الى حمارك ولنجعلك آية للناس وانظر
الى العظام كيف ننشزها ثم نكسوها لحماً ...(87)

اما مفسران، اين را حكايتى از دو امر غيرعادى مى دانند:

يكى زنده كردن عزير پس از صد سال، و ديگرى زنده كردن حيوان او با پوشاندن گوشت بر استخوان هايش.

مفسران المنار از موت كه به عزير نسبت داده شده، نه مرگ واقعى، بلكه فقدان حس و حركت و ادراك را بدون
مفارقت كليِ روح از بدن، مشابه آن چه بر اصحاب كهف روى داد استنباط مى كنند.

از نظر آنها اشاره آيه به
حيوان عزير، براى اثبات مدت مرگ او است، كه اگر اين مدت طولانى را دراين حالت نگذرانده اى، چرا
چهارپايت مرده و استخوان هايش پراكنده شده است. يا اين كه منظور اين است كه به حيوانت بنگر كه چگونه
زنده مانده است، در حالى كه كسى نبوده تا از او مراقبت كند.

از نظر عبده اين بخش از آيه كه:

وانظر الى العظام كيف ننشزها ثم نكسوها لحماً

ناظر به حيوان عزير

نيست، بلكه استدلالى عام، همچون بسيارى آيات ديگر است كه به مراحل خلقت بشر، ازنطفه تا رسيدن به
كمال، اشاره دارد.(88)

/ 249