عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همچنين خداوند حكايت
جهالت ها ونافرمانى هاى بنى اسرائيل را مى آورد تا رسول گرامى اش را به خاطر ناراحتى هايى كه از جانب
قوم خود به او مى رسد، تسلى دهد و به ايشان اطمينان بخشد كه همان گونه كه پيروزيِ موسى بر فرعون، مانع
از اين نشد كه بنى اسرائيل از نادانى و نافرمانى سرباز زنند، پيروزيِ حضرتش در جنگ احد و بدر و امثال
آن نيز مانع از آن ن
شد كه منافقان از دروغ گفتن و افترا بستن به دين اسلام دست بردارند.

اما اگر قوم موسى نادانى پيشه
كردند، در عوض خداوند هم بنده اش را به خود نزديك ساخت، او را برگزيد و بر او تورات را نازل كرد. همانا
كه پاداش بنده نزد پروردگارش است، نه نزد مردم.(73)

داستان حضرت نوح نيز پيام صبر و پيروزى دارد. خداوند اين داستان را حكايت مى كند تا الگويى شايسته
براى ما باشد و ما را مطمئن سازد كه آنانى كه مصلح هستند، سرانجام موفق خواهند بود. اين داستان،
مصلحان را علم و ايمان و يقين مى بخشد كه پس از صبر، موفقيت در انتظار آنان است. (74)

طنطاوى به اشكال
هايى كه قوم حضرت نوح مطرح مى كردند، اشاره مى كند. اين ايرادها يا ناظر به دعوت كننده است يا به
پيرامون او باز مى گردد و يا رابطه اى را كه بين آنها وجود دارد زير سؤال مى برد. مردم همواره چنين
بوده اند كه يا رهبر را تكذيب كرده، دروغگو مى خوانند، يا پيروانش را سرزنش كرده كه راه درستى را
برنگزيده اند و يا از روى جهالت و كم خردى به تبعيت از او برخاسته اند.

وى سپس نتيجه مى گيرد كه خداوند
با اين داستان، به ما مى آموزد كه كوشا باشيم و به ملامت ها، سرزنش ها و بدگويى هايى كه براى خودمان و
اصلاحگرانى كه با ما هستند و نيز رابطه اى كه بين ما وجود دارد، اعتنا نكنيم.(75)

همچنين او سرگذشت
حضرت نوح را با زمان حضرت پيامبر از ده جهت تطبيق مى دهد و درواقع آن را تسلى بخش آن حضرت و يارانش
معرفى مى كند كه خداون
د آنان را به پيروزيِ نهايى نويد مى دهد.

طنطاوى سپس اظهار شگفتى مى كند و آن را معجزه اى براى قرآن مى داند كه مسلمانان اين آيات را در مكه
تلاوت مى كردند در حالى كه پيامبر، نه سپاه، نه سرباز و نه ثروتى در اختيار داشت؛ در اين حال، اين
آيات را تلاوت مى كردند و خداوند به آنان مى گفت كه عاقبت، پيروزى از آنِ شما خواهد بود، همان گونه كه
عاقبت نوح چنين بود و پس از گذشت مدتى نيز چنين شد.(76)

ب) علوم
نقل خرق عادات گذشتگان براى ما چه سودى دارد؟

آنان كودك صفت بودند و اين گونه امور، موجب گرايش و
ايمان آنها مى شد، اما براى ما فايده اى ندارند. علاوه بر اين، خداوند كريم در قرآن، ما را به تدبر و
تفكر فرا مى خواند و به پيروى از عقل و انديشيدن در حكمت ها امر مى كند.

در اين حال، چگونه مى توان بين
انديشيدن و خرق عادت، كه لازمه اش تسليم بدون تعقل است، جمع كرد؟

اين سؤال را طنطاوى در تفسيرش
تقرير نموده و به آن پاسخ مى دهد.

1. جايگاه تربيتى

طنطاوى به اهميت امور خيالى و جايگاه و ضرورت آن در پرورش ذهن، نزد صاحب نظران تعليم و تربيت اشاره
مى كند كه آنها لازم مى دانند كه ذهن ابتدا با امور خيالى آشنا گردد و سپس با تعليم رياضيات و طبيعيات
به طور صحيح شكل گيرد.(77)

او معتقد است كه امور غيرممكن و امور واقعيِ غريب، دريچه هاى خيال را مى
گشايند و انسان را به شگفتى وا مى دارند. هركسى هم كه در شنيدن عجايب، بيش تر به شگفت آيد، به علم
علاقه مند تر خواهد بود.

و كسى كه بى حوصلگى و بى توجهيِ به اين امور بر او حاكم باشد، از علم به دور
خواهد بود. لذا به اين ماند كه اين داستان ها كليدهاى گنجينه هاى علومند، خوانده مى شوند تا ذهن
كودكان و ناآگاهان را بگشايند تا به هنگام بزرگى به مطالعه علوم طبيعت پرداخته، عقلشان صيقل يابد،
بيدار شوند و با حقايق آشنا گردند.(78)

از نظر او در قرآن نيز اين امور عجيب آمده اند، اما نه به صورت خرافى، بلكه در قالب معجزه، تا خيال را
توسعه داده، بپرورانند. سپس مطالعه زمين و آسمان و شگفتى هاى طبيعت، در آن عرضه شده است و بدين وسيله
بين پروراندن خيال با معجزات و صيقل زدن آن با علوم طبيعى جمع گشته است.(79)

/ 249