نيز در روايات بسيارى به مسلمانان دستور داده اند كه به قرآن رجوع كنند و صحت و سقم روايات را با عرضه
كردن به قرآن شريف تشخيص دهند.(24)
جايگاه علم از ديدگاه اسلام
علامه طباطبائى، علم و يافته هاى آن را معتبر مى شمارد:آرا و عقايدى كه انسان پيدا مى كند يا جنبه فكرى و عقلى دارد و به طور مستقيم مربوط به عمل نيست؛مانند مسائل رياضى و علوم طبيعى و مسائل مربوط به ماوراى طبيعت عالم مجردات. و يا جنبه علمى دارد ...واضح است كه مدرك در قسم اول، علم و يقينى است كه از استدلالات عقلى يا حس سرچشمه مى گيرد.(25)و آن را چراغى روشن مى خواند:درست است كه علوم طبيعى چراغى است روشن كه بخشى از مجهولات را از تاريكى درآورده و براى انسان معلوم
مى سازد.اما كارايى آن را نيز تعيين مى كند و از محدوديت علم غفلت نمى ورزد:ولى چراغى است كه براى دفع هر تاريكى سودى نمى بخشد ... علومى كه از طبيعت بحث مى كند اصلاً از مسائل
ماوراء الطبيعه و مطالب معنوى و روحى بيگانه بوده وتواناييِ بررسيِ اين گونه مقاصدى را كه انسان در
فطرت خداداديِ خود، خواستار كشف آنها است، ندارد.(26)علامه معتقد است كه قرآن به علم دعوت كرده است و از اين نظر، در بين تمام اديان ممتاز است.(27) قرآن در
اين دعوت خود، گاه راه اجمال و گاه تفصيل را پيموده است. (28)
بهره گيرى از يافته هاى علم تجربى در تفسير
علامه طباطبائى در مواردى كه يافته هاى علم با ظاهر آيات قرآن هماهنگ است، در تبيين مراد و مفهومآيه، از مطالب علمى مدد مى گيرد كه از آن جمله، موارد ذيل را مى توان ذكر كرد:در تفسير آيه: ... ان فى خلق السموات والارض ...(29) به يافته هاى علمى درباره اجرام گوناگون آسمانى اشاره
مى كند.(30)در تفسير آيه: وجعل القمر فيهنّ نوراً وجعل الشمس سراجاً(31)در تبيين مفهوم كلمات نور و سراج، كه در
وصف ماه و خورشيد به كار رفته است، به اين حقيقت علمى اشاره مى كند كه معناى نور بودن ماه اين است كه
زمينِ ما را به وسيله نورى كه از خورشيد مى گيرد، روشن مى كند. پس خود ماه روشنگر نيست تا سراج ناميده
شود.(.(32)در تفسير آياتى كه از اختلاف شب و روز سخن مى گويند، در تبيين علت اين اختلاف به طرح مباحث علمى در
اين باره مى پردازد. گاه به اختصار(33) و گاه با تفصيل بيش تر(34) و در مواردى نيز با ارجاع به كتاب هاى
علمى، آن را توضيح مى دهد.(35)علامه در تفسير آيه )والشمس تجرى لمستقر لها(36) مى گويد:اما از نظر علمى، تا آن جا كه بحث هاى علمى حكم مى كند، قضيه درست به عكس است؛ يعنى خورشيد دور زمين
نمى چرخد ... و نيز اثبات مى كند كه خورشيد با سياراتى كه پيرامون آنند، به سوى ستاره نصر ثابت حركتى
انتقالى دارند.(37)ايشان در مواضعى از تفسير براى تأييد نظر خود به علوم مختلف استناد مى كند و از مسلّمات جامعه
شناسى(38) و علوم اجتماعى،(39) گياه شناسى،(40) كاوش هاى زمين شناسى، يافته هاى علوم طبقات الارض، هيئت،
جغرافيا(41) و شگفتى هايى كه دانشمندان حيوان شناس، پس از مطالعات عميق بدان دست يافته اند،(42) سخن مى
راند.در تفسير آيه: وما يستوى البحران هذا عذب فرات سائغ شرابه، وهذا ملح اجاج ومن كل تأكلون لحماً طرياً
وتستخرجون حلية تلبسونها ...(43)در تأييد قول مختار خود به دائرة المعارف هاى علمى استناد مى كند:... همچنان كه كتاب هايى كه در اين گونه مسائل بحث مى كنند، وجود حليه، در هر دو نوع دريا را مسلّم
دانسته اند. از آن جمله، دائرة المعارف بستانى است كه در ماده (صاد دال ف) مى نويسد:مرواريد درآب
شيرين نيز توليد مى شود. در تحت همين عنوان، در كتاب آمريكانا و نيز بريتانيكا گفته شده:مرواريد در
آب هاى شيرين نيز يافت مى شود. و نام چند نهر شيرين را هم در آمريكا و اروپا و آسيا برده است كه از آنها
مرواريد استخراج مى شود.(44)