منظورعمق بخشيدن به شناخت از خداوند و ملائكه، از نمونه هاى محسوس و قابل درك شاهد مى آورد. بحث او
درباره اين موضوع در همين مثال ها خلاصه مى شود. در يك جا نظام جهان را به بدن انسان و ارتباط اعضاى
مختلف آن با يكديگر و مغز و نيز ارتباط آن با روح ونفسش تشبيه مى كند. در اين مثال، ملائكه را به قواى
جسم تشبيه مى كند كه در تمام بدن وجود دارند و بين جسم و مخ ارتباط برقرار مى كنند.(14)و در جاى ديگر مى
گويد:خداوند نورش را بر ملائكه مى تاباند و از آنها بر انبيا تابيده مى شود. پس ملائكه واسطه هستند.بنابراين، خداوند چونان خورشيد است و ملائكه همچون ماه. و نورى كه از خورشيد بر ماه تابيده مى شود،
به وحى يى مى ماند كه از خداوند به پيامبران با وساطت ملائكه فرستاده مى شود.(15)
ماهيت جن و ملائكه
مؤلف جواهر، در جلد اول، نظريات حكما و صاحبان مذاهب مختلف، در مورد ملائكه را نقل مى كند. نخست نظرعلماى اسلام، كه آنها را اجسام هواييِ لطيفى مى دانند كه مى تواند به صورت هاى گوناگون درآيند و محل
استقرارشان هم در آسمان ها است. دوم، نظر برخى بت پرستان كه آنها را فرستادگان بد يُمن و خوش يمن
ستارگان مى دانند. آنها بر اين باورند كه ستارگان نيز مانند انسان، موجوداتى عاقل و زنده هستند كه
توسط ملائكه اداره مى شوند، همان گونه كه نفس ما جسممان را اداره مى كند.سوم، عقيده زرتشتى ها و ثنوى
ها مبنى بر اين كه شياطين از ظلمت وملائكه ازنورند.و چهارم اعتقاد مسيحيان كه ملائكه را ارواح بشريِ
پاك، و شياطين را ارواح خبيث انسانى مى دانند، البته هنگامى كه بدن را ترك گفته باشند. و پنجم هم نظر
فلاسفه درباره ملائكه.(16)او در اين موضع به جرح و تعديل نظريات نمى پردازد و ر...ى منتخب خود را اعلام
نمى كند. اما در ضمن تفسير آيات ديگر مى توان به نظر او در اين باره دست يافت. در جلد دوم، از قول فخر
رازى به نظر عده اى اشاره مى كند كه احتمال مى دهند ملائكه و شياطين، ارواح پاك و خبيث مردم، پس از
مرگ باشند. او همين سخن را از اخوان الصفا نيز نقل مى كند.(17)در جلد بيست و يكم نيز همين مطالب را بار
ديگر از قول فخر و اخوان الصفا نقل كرده، سخن آنها را با گفته غربى ها درباره عالم ارواح منطبق مى
يابد.(18)و در جلد چهارم همان تفسير، ملائكه و شياطين را بر مبناى علم جديد ارواح و سخن امام غزالى و
فخر رازى چنين تبيين مى كند كه ارواح شرير مردم، آرزو مى كنند تا به لذات دنيا بازگردند. و چون از آن
محرومند، به وسوسه كسانى مى پردازندكه از نظر روحى همسنخ آنها هستند.بنابراين، فاسق گمراه، زنده يا
مرده گمراهى را تعليم مى دهد؛ همان طور كه گفته شده ارواح مردم بد، به شياطين ملحق مى شوند و ارواح
مردم با فضيلت به ملائكه.(19) او همين ديدگاه را در جاى ديگرى نيز تكرار مى كند.(20)او درتفسير سوره جن به جمع اقوال مى پردازد و مى گويد:علماى ما خداوند رحمتشان كناد عده اى گفته اند
كه جن ها اجسام عاقل و پنهانى هستند كه آتشين بودن بر آنها غلبه دارد. و برخى گفته اند كه آنها ارواح
مجرد هستند.او اين دو قول را منافيِ هم ندانسته و چنين بين آن دو را جمع مى كند كه آن ارواح مجردى كه
به عالم ماده نزديك ترند، جن، و آنها كه به عالم روح نزديك ترند، ملائكه اند. او سپس به قول ديگرى
اشاره مى كند و آن اين كه ملائكه نيز نفوس بشرى هستند كه مرده اند.از نظر او اين سخن نيز با موارد
قبلى تناقضى ندارد؛ چراكه مى توان چنين گفت كه آن دسته از نفوس بشرى كه به شر و عالم ماده و گناهان و
بدى هاى آن نزديك ترند، جن ناميده مى شوند و آنها كه به عالم ارواح كاملاً مجرد، نزديك ترند، به
ملائكه ملحق مى شوند.(21)در اين جا بايد پرسيد كه آيا از نظر او جن و ملائكه، مستقلاً وجود ندارند كه ارواح بشرنيز پس از مرگ،
به تناسب خصوصياتشان به آنها مى پيوندند، يا اين كه چنين نيست و در اصل، جن و ملائكه چيزى نيستند جز
ارواح انسان ها پس از مرگشان. ما نتوانستيم از تفسير او توضيحى گويا بر اين مطالب بيابيم.
خصوصيات ملائكه
قرآن از خصوصيات ملائكه، كم سخن گفته است. از اين موارد معدود نيز طنطاوى به تفسير لفظى اكتفا كردهاست. در تفسير سوره انفطار، وان عليكم لحافظين را به ملائكه تفسير مى كند كه اقوال و اعمال ما را ضبط
مى كنند. و چيزى بر آن نمى افزايد.(22)آيه اول سوره فاطر، از نمونه هاى نادر است كه مفسر جواهر، در
تفسير آن، توضيحاتى فراتر از الفاظ خود آيه داده است. در اين آيه، خداوند متعال به فرشتگانش داشتن
بال هايى، دو تا و سه تا و چهار تا را نسبت مى دهد.