مقدمه - عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه

در فصل اول به اختصار، ويژگى هاى تفسير معاصر برشمرده شد و نتيجه گرفته شد كه مى توان اين ويژگى ها را
در يك نكته، يعنى عقلگرايى خلاصه كرد. چنان كه تبيين شد، عقلگرايى در جهات گوناگون نمودى روشن دارد:

در معتبر دانستن يافته هاى علوم به عنوان مظهر تجليِ عقل بشر، در جرأت يافتن براى بررسيِ آيات قرآن،
مستقل از حديث و آراى گذشتگان، و در اتكا به پيش فرض ها و اصول و مبانيِ عقلى در تفسير.

اكنون در اين فصل مى كوشيم تا نمونه هايى از اين رويكردها را تا آن جا كه مجال اين پژوهش اجازه دهد
بنمايانيم. بدين منظور دو موضوع مهم قرآنى را برگزيديم و در هر موضوع محورهايى را براى تحقيق درنظر
گرفتيم.

در بخش اول، تفسير آياتى از قرآن را برگزيديم كه در آنها از طبيعت و علوم سخن گفته شده و گوياترين و
مشخص ترين بخش قرآن به شمار مى آيند و امكان بهره بردن از دانش در تفسير آن، بيش از هر جاى ديگر از اين
كتاب الهى، وجود دارد.

ما در اين بخش، نخست كوشيده ايم تا نظر مفسران را درباره عقل و علم به دست
آوريم و سپس وارد تفسير آيات شويم كه در اين مورد نيز دو نوع ارتباط با علم بررسى شده است:

اول،
مواردى كه آيات با يافته هاى علمى كمال هماهنگى را دارند و مفسران مى توانند از علم براى تفسير بهره
برند. دوم مواردى كه به علت ناهمخوانى بين تفسير آيات و علم، اين استفاده امكان پذير نيست و بايد در
حل اين اختلاف كوشيد.

ارتباط علم و دين از مهم ترين موضوعاتى است كه از ابتداى مواجهه جهان اسلام با علم و تمدن مغرب زمين،
ذهن انديشمندان مسلمان را به خود مشغول كرده است. پيش از اين، متكلمان مسيحى به اين بحث پرداخته
بودند و به تناسب موارد، راه حل هايى را نيز ارائه كرده و احياناً به طرفدارى از يكى از دو طرف علم يا
دين، راه خود را برگزيده بودند.

عده اى با تفكيك زبان علم و دين، حوزه اين دو را از اصل، از هم مجزا
ساختند. عده اى به علم، ابزار انگارانه نگريسته و اعتبار يافته هاى آن را دربيان حقيقت، زير سؤال
بردند. و عده اى نيز به تأويل دين دست يازيدند و گفته هايش را تمثيلى و مجازى خواندند.(1)

با درنظر گرفتن اين شيوه ها براى حل مسئله، كوشش شد تا دريابيم مفسران مورد نظر ما چگونه به حل اين
تعارض بين معرفت علمى و دينى پرداختند، علم را بى اعتبار كردند يا قرآن را تأويل نمودند يا در داورى
توقف كردند و يا راه ديگرى را در پيش گرفتند و در هر مورد چه مبناى عقلى يى براى گزينش خود قائل بودند.

/ 249