عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
?اما بايد گفت كه در برخى آيات قرآن نكاتى هست كه مى تواند تا حدودى ما را به ماهيت اين نوع از مخلوقات
رهنمون باشد. درآياتى از قرآن، به اصل اوليه خلقت انسان اشاره شده و در كنار آن نيز از جن سخن رفته
است.علامه در اين همراهى، حكمتى را نهفته مى بيند ومى گويد:آن چه از تدبر در آيات قرآن كريم دست مى
دهد اين است كه در دوآيه مورد بحث، جن را مقابل انسان قرار داده و آن دو را دو نوع گرفته است. و همين دو
نوع گرفتن آن دو، دليل و يا حداقل اشاره دارد بر اين كه نوعى ارتباط در خلقت آن دو هست.(96)اما از
مضمون خود آيات نتيجه مى گيرد كه اين نوع از مخلوقات از جنس آتش خلق شده اند، همچنان كه نوع بشراز
جنس خاك خلق شده اند.(97) و على رغم آن كه كلمات من نار السموم(98)و من مارج من نار(99) را معنا مى كند،
اما توضيح بيش ترى درباره آن نمى دهد.(100)علامه از مقابله اى كه بين آيات خلقت انسان و جن صورت گرفته،
نتيجه ديگرى نيز مى گيرد:... ظاهر مقابله اى كه ميان جمله ولقد خلقنا الانسان ...( و جمله )وخلقنا
الجان من قبل ... برقرار شده، اين است كه همان طور كه جمله اول درصدد
بيان اصل خلقت بشر است، جمله دوم هم در مقام بيان همين معنا باشد. پس نتيجه اين مى شود كه خلقت جان
درآغاز از آتشى نافذ بوده. (101) در تفسير آيه 15 سوره الرحمن نيز به همين نكته اشاره مى كند.(102)درپى اين سخن، علامه اين سؤال را مطرح مى كند:اكنون آيا نسل هاى بعديِ جان نيز مانند اولين فردشان
از نار سموم بوده، به خلاف آدمى كه فرد اولش از صلصال و افراد بعدى از نطفه او و يا جن هم مانند بشر
است؟از كلام خداى سبحان نمى توان استفاده كرد؛ زيرا كلام خدا از بيان اين جهت ساكت است.ايشان با
استناد به دو آيه از سوره كهف(103) و فصلت(104) سخن خود را چنين ادامه مى دهد:و از اين دو نشانى مى توان
فهميد كه تناسل در ميان اجنه نيز جارى است؛ زيرا معهود و مألوف از هر جاندارى كه ذريه و مرگ ومير
دارد، اين است كه تناسل هم داشته باشد.اما براى چگونگيِ آن، پاسخى نمى يابد.(105) ايشان در تفسير سوره
جن نيز به همين مطالب اشاره مى كند و افزون بر آن، جنيان را متشكل از زن و مرد مى داند و در اين سخن خود
به اين آيه استناد مى كند كه فرموده:و...نه كان رجال من الارض يعوذون برجال من الجن و اين كه مردانى
از انس بودند كه به مردانى از جن پناه مى بردند.(106)آيا اين ويژگى هاى جنيان، يعنى خلقت آنها از آتش، كه پديده اى مادى است، و وجود تناسل و توالد و مرگ و
مير در ميان آنها نمى تواند قرينه اى بر مادى بودن اين مخلوقات باشد؟نقد آراى مخالفان
علامه نظريه مادى بودن ملائكه و جن و شيطان را نادرست مى داند. ايشان با نقل اقوال مختلف دراين باره
به نواقص اين سخنان اشاره مى كند:اما اين كه در سرزبان ها افتاده كه مى گويند:ملك جسمى است لطيف كه به هر شكل درمى آيد جز شكل سگ و
خوك، و جن نيز جسمى است لطيف جز اين كه به هر شكلى درمى آيد حتى شكل سگ و خوك مطلبى است كه هيچ دليلى
بر آن نيست، نه از عقل ونه از نقل. نقل هم نه از كتاب و نه از سنت معتبر.و اين كه بعضى ادعا كرده اند كه
مسلمانان بر اين مطلب اجماع دارند، علاوه بر اين كه چنين اجماعى در كار نيست، به فرض اين كه باشد،
هيچ دليلى بر حجيت چنين اجماعى نداريم؛ چون اجماع در مسائل اعتقادى نيست.(107)درواقع، در ضمن اين سخن، علامه منابعى را هم كه در بحث از اين امور، معتبر مى شمارد مشخص كرده است.اين منابع، به وحى، يعنى قرآن، و به تبع آن، سنت محدود نيست و عقل هم قابل اعتماد شناخته شده است. در
جاى ديگر، علامه به نمونه ديگرى از اين قول اشاره مى كند.برخى معتقدند:فرشتگان كه پيغمبران از آنها سخن مى رانند، همان قواى طبيعى هستند كه كارهاى جهان طبيعت را تنظيم مى
كنند و يا قواى نفسانيِ خاصى هستند كه كمالات را درنفوس پرورش مى دهند و روح القدس يك مرتبه عالى از
همين روح مادى است كه افكار مقدس و پاكى از آن تراوش مى نمايد. شيطان هم مرتبه پستى از اين روح است كه
افكار زشت و شيطانى توليد كرده و به كارهايى كه موجب فساد در اجتماع مى شود، دعوت مى نمايد.(108)علامه انگيزه اين گروه را اين گونه معرفى مى كند:متأسفانه جمعى از نويسندگان معاصر ... خواسته اند معارف دينى ... را براساس علوم طبيعيِ امروز، كه متكى
بر اصالت ماده است و همه چيز را مادى و متحول و در راه تكامل مى داند، بنا كنند.(109)و نتيجه آن را هم
اين مى داند كه بيانات مزبور را به كلى از معانيِ روشن اصلى تحريف كرده وبه صورت مجازات بى ارزشى
درآورده اند.(110)