عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آن چه درسخنان عبده، درخور تأمل است اين است كه او اگرچه تعبير از روح و ملائكه را به قوا و نيروهاى
طبيعى جايز مى داند، اما آنها را مادى تلقى نمى كند. به علاوه همان گونه كه او مى گويد، نمى توان به
اين تأويل از اين جهت اشكال گرفت كه امكان ندارد در كلام خداوند، تمثيل و مجاز به كار رفته باشد و يا
دربرخى امور ناشناخته بشر، با عباراتى مأنوس تر حكايت شده باشد.

همچنين نمى توان چنين كسانى را
مادامى كه به خدا و كتاب و پيامبرش ايمان دارند، به خاطر اين تأويلات تكفير كرد. اما بايد درنظر گرفت
كه اگر ما براى گرويدن به كنايه و مجاز وتمثيل، در كلام خداوند ضابطه و محدوده اى معين نكنيم، اين
راه را گشوده ايم كه هركس هر معنايى را از اين كلام الهى اراده كند و بر آن، نام مجاز و تمثيل بگذارد.

يكى از مهم ترين شاخص هايى كه مى توان براى اين كار درنظر گرفت، موافقت با ظاهر آيات است.

و از سوى ديگر بايد توجه داشت كه هر دينى مجموعه اى از معارف را بر بشر عرضه مى دارد، و دگرگونى در هر
يك از اجزاى اين مجموعه، تغيير در همه آن را به دنبال خواهد داشت. بنابراين هرگاه در بخشى از اين
معارف، تجديد نظر شود، نه تنها بايدمستقلاً ارزيابى شود، بلكه بايد بتواند در كنار ديگراجزا،
مجموعه اى منسجم و هماهنگ را ارائه دهد. در بحث از ملائكه نيز بايد به همين نكات توجه شود.

آيا اين
تعريف جديد با ظاهر آيات هماهنگ است؟

با توجه به اين كه عبده، جن و ملائكه را از يك سنخ مى داند، در
مورد جن چه بايد گفت؟

خداوند جنيان را مخاطب و مكلف قرار داده و بر آنها پاداش و جزا مقرر فرموده است،
آيا اين خصوصيات را مى توان با اين تعريف جديد هماهنگ كرد؟
رشيد رضا با تفصيل بيش ترى از ملائكه و جن سخن مى گويد. از نظر او جنيان داراى اراده و اختيار هستند.

او گفتارى طولانى درباره شر مى آورد و بر اين اساس كه مؤاخذه بر مبناى اختيار است، نتيجه مى گيردكه
هيچ مخلوقى وجود ندارد كه بر باطل و شر آفريده شده و بركفر و فسق مجبور باشد. آياتى هم كه از معصيت
ابليس سخن مى گويند براختيار او در عصيانش دلالت دارند. جنيان نيز مانند بشر، به دو گروه مؤمن و كافر
تقسيم مى شوند كه ابليس در اين دسته اخير جاى دارد.(25)

رشيد رضا به اقوال گوناگون درباره برانگيخته شدن پيامبران براى بشر، جنيان و حتى حيوانات اشاره مى
كند و خود با توجه به ظاهر آيات، اين نظر را برمى گزيند كه پيامبران براى هر دو گروه جن و انس مبعوث
شده اند.(26)

او عالم غيب را غيرمادى نمى داند و مى نويسد:

اين جهان از جمله آن امورى است كه متكلمان و فلاسفه، آن را غيرمادى مى نامند، حال آن كه نزد مسلمانان
عالَمى غيرمادى وجود ندارد. و از اين رو، ملائكه و جن را اجسامى لطيف مى دانند.(27)

رشيد رضا به رواياتى اشاره مى كند كه بيماريِ طاعون را به جن نسبت داده اند. او به استناد كشفيات
علمى، مراد از جن را در اين روايات همان ميكرب طاعون مى داند و سخن قدما را كه گفته اند:

جن انواعى
دارد كه حشرات از جمله آنهايند، مؤيدى براى اين نظريه خود تلقى مى كند.(28)

رشيد رضا حكم اين آيه را كه در وصف شيطان آمده:

انه يراكم هو وقبيله من حيث لاترونهم

به ملائكه نيز
تعميم داده، مى گويد كه بشر در حالت عادى تواناييِ ديدن ملائكه و جن را ندارد؛ زيرا توان ديد او
محدود است و تنها قادر به ديدن برخى موجودات عالم است؛ مانند آب و هر جسم رنگى يى كه از آن متراكم تر
باشد، برخلاف اجسامى مانند هوا كه از آب لطيف تر هستند.

او عالم غيب را نيز، كه ملائكه و جن به آن تعلق
دارند، از همه اين موارد لطيف تر مى داند(29) و براى توضيح مسئله تمثل تغيير شكل آنها را به تغيير شكل
آب تشبيه مى كند كه همان گونه كه آب بر اثر گرما و سرما به صورت هاى مختلف، بخار لطيف و متراكم، مايع
سيال، برف و يخ درمى آيد، ملائكه نيز مى توانند از جسم لطيف، به صورت جسم متراكم درآيند.(30)

مؤلف تفسير المنار، به مناسبت هاى گوناگون، به يافته هاى جديد بشر، به ويژه درباره كشف ميكرب اشاره
مى كند. او عمل شياطين را در نفس بشر به عمل ميكرب در بدن انسان تشبيه مى كند و يكى را جنة الشياطين
مى خواند و ديگرى را هذه الجنة التى يسميها الاطباء الميكروبات مى نامد.(31)

همچنين در اعتراض به كسانى كه منكر وجود جن و شيطان، تنها به اين دليل هستند كه آنها را نمى بينند، به
پيشرفت دانش بشر استناد مى كند كه اگر اين سخن مبنايى استوار وعقلايى داشت، هيچ عاقلى به تحقيق
درباره ناشناخته هاى طبيعت نمى پرداخت وميكرب و برق كشف نمى شد.

او براى توصيف بى اساس بودن انكار
اين گروه، به گذشتگان مثال مى زند كه اگر كسى با آنان از ميكرب سخن مى گفت يا آنان را از وسايل برقى،
مانند تلفن و تلگراف، با خبر مى ساخت، قطعاً او را ديوانه مى انگاشتند و سخنش را محال تلقى مى كردند،
حال آن كه همه آن چه ديروز در تصور بشر نمى گنجيد، امروز صورت واقع به خود گرفته است.(32)

/ 249