آزادى در عقيده(100) و در رأى دادن،(101) رابطه آزادى با برده دارى(102) و همچنين با جهاد(103) مباحث نوخاسته
اى هستند كه انديشمندان مسلمان را به چالشى سخت فرا مى خواندند.(104) مسئله آزادى در جوامع غربى، بر يك
سرى علل جامعه شناختى ومبانى و اصول فكرى مبتنى است. از طرفى براى رهايى از سلطه ويرانگر كليسا عنوان
شده و از طرف ديگر بر تفكر اصالت بشرى بشر محورى استوار است.(105)اما دراسلام، اگرچه اصول فراوانى
وجود دارد كه مى تواند ملاك روا دانستن اين لوازم اخلاقى و حقوقى دمكراسى قلمداد شود(106) وليكن تفاوت
هاى بنيادينى هم با مبانى فكريِ آن وجود دارد كه به نظر مى رسد رسيدن به صلاحديد واقعيِ اسلام ناب را
در اين مورد
مشكل مى سازد.(107)ذهنيت قشر تحصيلكرده اين دوره، كه شناختشان از تمدن اروپايى به همان تصويرى محدود بود كه خودِ
اروپايى ها ارائه مى دادند و لذا هيچ گونه ترديدى در اصالت يا سودمنديِ مبانى و معيارهاى آن
نداشتند، دشواريِ دست يابى به حقيقت را به دور از پيرايه ها صد چندان مى كرد.(108)اين گونه بود كه نظام سياسيِ جديد غرب كه خارج از چارچوب هاى وحى و بلكه متعارض با آن، برپا شده بود،
خودآگاه يا ناخودآگاه انتظارات و آرزوهاى نوينى را فراسوى مسلمانانى گشود كه پيشرفت هاى غرب را پيش
رو داشتند و نظام سياسيِ حاكم بر آنها را جداً زير سؤال برد. اين تحول، به همراه خود، حوزه مباحث
تحليلگران دينى را نيز به شدت تكان داد، باورهاى كهن مذهبى، از جنبه هاى ديگر دوباره مورد بحث قرار
گرفتند و مباحثى نوين مطرح شدند.صرف نظر از نتايج اين بحث ها، چه مثبت و چه منفى، كه البته در جاى خود
بسيار مهم هستند، مهم ترين ثمره اين رويداد را مى توان در راه يافتن هرچه بيش تر روش تحليل عقلى در
بررسيِ متون و منابع و تفسير و اعتبار يافتن دستاوردهاى آن، در ميان اهل سنت خلاصه كرد.
مشروطيت
تاريخ ايران بى شباهت به تاريخ امپراتوريِ عثمانى يا مصر نيست.(109) در اين جا نيز بى ترديد، ورودانديشه هاى نوين غرب در زمينه سازى تحولات اجتماعى سياسيِ انقلاب مشروطيت، تأثير گذاشت.(110) شايان
ذكر است كه جنبش هاى مشروطه گرى يى(111) از فرانسه و انگليس آغاز شد و به تدريج ديگر كشورهاى جهان را
يكى پس از ديگرى درنورديد.همجواريِ ايران با روسيه در حال انقلاب، آگاهى از رويدادهاى گوناگون
سياسى اجتماعيِ ژاپن و چين، پيوندهاى ديرين بازرگانى با هندوستان كه اكنون توسط انگليس اداره مى شد
و آگاهى از اصلاحات گسترده درمهم ترين كشورهاى اسلامى، يعنى تركيه و مصر موجى ايجاد كرد كه به عقيده
برخى نويسندگان، از جمله مهم ترين عوامل ايده دهنده مشروطيت بود(112) و موجب شد تا نظام حاكم آن زمان،
تحمل ناپذير و ريشه تمام كاستى ها و گرفتارى ها تلقى شود.لذا گفته مى شود كه مشروطيت، كالايى كاملاً
وارداتى بود.(113) نهادهاى عدالتخانه، پارلمان و قانون،(114) روش مبارزه از طريق انجمن هاى سرّى(115)و حتى
واژگان مشروطه و استبداد(116) چنين بودند. به نظر مى رس
د واژه مشروطه را اولين بار ميرزا حسين خان سپهسالار هنگام سفارت در دربار امپراتوريِ عثمانى در
خلال بعضى گزارش هاى خود به معناى صفتى براى حكومتى كه براساس قانون اساسى و نظامى پارلمانى بنياد
گردد به كار برده باشد.(117)محمد طباطبائى، از علماى به نام مشروطه،(118) خود درباره آشنايى و ورودش به
اين مبارزات مى گويد:ما علما مشروطيت را كه خودمان نديده بوديم ولى آن چه شنيده بوديم و آنهايى كه ممالك مشروطه را ديده
بودند به ما گفتند.(119)از جمله امورى كه درايجاد اين شناخت و آگاهيِ نوين و بالا بردن درك اجتماعى سياسى نقشى مؤثر داشتند
مى توان به موارد ذيل اشاره كرد:
مسافرت به خارج
پيش از اين(در صفحه هاى 3330) در اين باره سخن گفتيم كه مسافرت به خارج چه در قالب اعزام دانشجو و چه با هدفى سياسى يا به قصد تجارت، تجربه اى مستقيم و مشاهده اى بى واسطه از تمدن و فرهنگ
غرب و دستاوردهاى علم و دانش جديد در تماميِ ابعاد اجتماعى سياسى و علمى را فراهم ساخت.برخى از اين
افراد با نوشتن سفرنامه هايى تجربه هاى خود را بازگفتند و عده اى ديگر، به ويژه دانشجويان كه پست هاى
مملكتى در انتظار آنان بود و سياستمدارانى كه صاحب نفوذ و قدرت بودند اين آموخته هاى خود را در عمل
ارائه دادند.