عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
در وصف
مسلمانان آورده اند:از ديدگاه مسلمانان، غرب صرفاً وجود نداشت. كيش خود مسلمانان بسيار برتر (از ديگر كيش ها) بود.زبانشان كه زبان فرشتگان به شمار مى آمد، هرگز هماورد و همتايى نمى يافت و شيوه زندگى آنان هيچ گونه
كاستى به همراه نداشت. از اين روى، اروپاى باخترى چه چيزى براى ارائه داشت.(11)مواجهه غيرواقع نگرانه با اقوام غيرمسلمان، با احساس خود برتربينى و تحقير طرف مقابل، نمودى روشن
در كتاب احكام الجهاد ميرزا بزرگ دارد.اين كتاب كه درباره اوصاف ذميمه روس سخن رانده، از آنان
تصويرى غيرواقعى ترسيم كرده و تماميِ محسّنات آنان را يك سره به دست فراموشى سپرده است(12) و براى
تحريك احساسات و همدرديِ مسلمانان، در وصف رفتار آنان با اهالى آذربايجان چنين راه اغراق پيموده
است:محض ايذاى مسلمين سگ به مسجد بردن و آب دهان بر فرش مساجد انداختن و مسجد را كليسا ساختن رسم و سنت
است ... مسلمين را با طعمه ذبيحه خود ضيافت مى كنند و كسى را پرواى پرهيز نيست. و به خانه ها بى اجازت مى
روند و زنى را ياراى گريز نه.(13)ييكى از نويسندگان آن زمان، برخورد مسلمانان با غيرمسلمانان را چنين توصيف مى كند:تركان و عربان، انديشه رفتن به سرزمين كافران را براى بازرگانى به خود راه نمى دادند و در بهترين
حالت به كافران اجازه مى دادند تا به سرزمين آنان بيايند. هنگامى هم كه برقراريِ ارتباط امرى ضرورى
بود، مسئوليت گفتگو و تماس با آنها را، كه به علت كافر بودنشان وابسته به دارالحرب به شمار مى آمدند،
به نامسلمانان، يعنى شهروندان درجه دوم وامى گذاشتند.(14)در برخى موارد، اصلاً كسى را نمى يافتند تا بتواند با اروپايى ها ارتباط برقرار نمايد.(15) در بسيارى
از نوآورى ها نيز وضع به همين منوال بود. در استانبول يك يهودى براى نخستين بار چاپخانه كشور عثمانى
را بنياد نهاد.(16) در اصفهان، تنها ارامنه از صنعت نوين چاپ براى نشر كتب مذهبى خويش بهره مى جستند.(17)البته در زمان پادشاهان صفوى، تنى چند از درباريان به رشته هايى از دانش دلبستگى نشان دادند و براى
پديد آوردن و اجراى برنامه هاى نوسازى كوشش هايى انجام گرفت، اما اين اقدامات زودگذر و ناپايدار
بودند و گامى سودمند به سوى نوسازيِ جامعه ايران به شمار نمى آيند.(18)مسلمانان نه تنها خود از كشفيات جديد بهره نمى بردند، بلكه در مواردى نيز استفاده از آن را منع مى
كردند. در اوايل قرن 12 در امپراتورى عثمانى، فرمانى صادر شد بر اين پايه كه طب جديد كه از سوى برخى
پزشكان نادان به كار گرفته شده، كارى غيرقانونى است.در آن فرمان همچنين آمده است:آن كسانى كه
پزشكيِ شيوه كهن را رها كرده، برخى از مواد دارويى را به نام )داروى نوين( به كار مى برند، پزشكانى
دروغين هستند كه به گروه فرنگيان وابسته مى باشند.(19)در پاره اى اوقات اين ممانعت در قالبى مذهبى عنوان شده، مهر تكفير بر آن مى خورد كه به كارگيريِ
آموزش هاى جديد نظامى در امپراتوريِ عثمانى از اين جمله بود. گفته مى شد اينها از امورى است كه اسلام
آن را نمى شناسد و پيروزى هاى اسلام بى آن كه نيازى بدين گونه آموزش هاى نوين نظامى داشته باشد، صورت
گرفته است.از اين رو اين نظام جديد بدعت، و هر بدعتى حرام است. اين نوآورى ها وابسته به كافران است و
دريافت آن، چيزى جز تشبّه به كفار نيست. در حالى كه يكى از مبانيِ اسلام است كه هركسى به گروهى از
مردم مانند شود، در جرگه همانان قرار مى گيرد.(20)با اقدامات عباس ميرزا هم در جهت نوسازيِ ارتش به كمك مستشاران خارجى، به طور پيوسته مخالفت شده،
نظام جديد، مخالف اسلام معرفى مى شد. اگرچه شيوه فرنگى مآبانه و غيرمعمول لباس پوشيدن آنها، به اين
اعتراضات دامن مى زد، اما ريشه اصليِ آن به خصومت برادران عباس ميرزا با او باز مى گشت كه براى حمله
به او از دستاويزهاى مذهبى، كه بسى كارآمدتر بودند، سود مى جستند.(21)تغييرات جديد درنظام آموزشى نيز با مخالفت روبه رو شد كه مدارس رشديه بارزترين نمونه آن است. رشديه
اولين فردى بود كه پس از آشنايى با شيوه هاى جديد آموزش، شيوه امروزيِ تعليم الفباييِ فارسى را
ابداع كرد كه با به كارگيريِ آن، دانش آموزان در مدت اندكى، نزديك به يك سال، قادر به خواندن و نوشتن
مى شدند؛ در صورتى كه پيش از آن، حروف الفبا مستقلاً آموزش داده نمى شد و سال ها طول مى كشيد تا دانش
آموزان بتوانند به درستى بخوانند و بنويسند.