عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين ويژگى ها كه براى معجزه برشمرده شد، حتى اگر آنها را به بيّنات صدق نبوت هم اختصاص ندهيم، تنها و
تنها با معجزاتى همخوانى دارد كه به دست انبيا به وقوع پيوسته است. و بنابراين، اين سخن كه هيچ گونه
دليلى بر جواز تأويل آياتى كه ظهور در وقوع معجزه دارند، نداريم(21) تنها در اين موارد صادق است و نمى
توان اين حكم را به موارد ديگرى كه از اين تعريف خارجند، تعميم داد.

در قرآن از عذاب هاى الهى و
امدادهاى غيبى سخن گفته شده است. اين موارد، تنها به اقوامى اختصاص داده نشده كه رسولان الهى در آنها
مبعوث شدند تا تصور شود كه نفوس انبيا در وقوع آنها دخيل هستند، بلكه نزول آنها، به كفر و ايمان
مردمان نسبت داده شده است. در برخى داستان ها آن چه روى داده را نمى توان درهيچ يك از اين دسته بندى ها
جاى داد. داستان حضرت ابراهيم و چهار كبوتر و يا ماجراى عزير حوادثى هستند كه علل ديگرى وقوع آنها را
موجب شده است.

بر اين مطالب بايد اين نكته را هم افزود كه قرآن در بازگوييِ اين رخدادها، به علل ماديِ غيرعادى
اشاره نمى كند، بلكه عللى غيرمادى براى آنها بيان مى كند. و آن چه موجب شده تا پاره اى از تفسيرها كه
از اين امور شده، تأويل ناميده شود، اين است كه وقوع اين امور را از مجراى علل ماديِ معمولى دانسته
اند، نه اين كه آنها را انكار كنند.

و به نظر نمى رسد كه بين اين شيوه از تفسير با برداشت علامه تناقضى
وجود داشته باشد؛ زيرا علامه، همان گونه كه پيش از اين آورديم، معتقد است كه تحقق خواست خداوند به
معناى عدم وساطت علل مادى در وقوع پديده ها نيست. ونيز بر اين باور دارد كه هر پديده مادى، نيازمند
علتى مادى است. و در سخن ايشان هيچ دليلى نمى توان يافت كه بر ضرورت وجود علل غيرمادى، دلالت داشته
باشد.

تفسير عذاب هاى الهى و امدادهاى غيبى به امورى خارق العاده، ما را با سؤال ديگرى نيز مواجه مى سازد:

چه شده كه چهره عالم تغيير كرده، كفر وعصيان عالم را فراگرفته و بى دينان توانمند و دينداران، به
ويژه مسلمانان، ضعيف و ناتوانند، اما جهان هستى نسبت به اين امور بى تفاوت شده است؟.

علامه خود
پرسشى را طرح كرده و به آن پاسخ مى دهد كه تا حدودى ناظر به سؤال ما است:

مدعيان ما با زبان ريشخند و مسخره به ما مى گويند كه اين عصرِ آخرالزمان چه منقصتى دارد كه ازاين
حوادث پربركت خالى است؟

و اهل اين ازمنه چه گناهى مرتكب شده اند كه دستى از غيب بيرون نيامده و كارى
نمى كند وبا اين استعداد بى پايان و پيشرفت علميِ دهشت زا، با عصايى كه اژدها كند يا شترى كه از دل
سنگ بيرون كشد، اين همه تمايلات ضد مذهبى را يك سره نمى كند؟

بلكه دعوت حق در اين عصر دانش ناچار شده
كه براى اثبات حقانيت خود، مردم را به اعصار اساطير احاله كرده و قصه نار نمرود و ثعبان موساى
چهار،پنج هزار سال پيش را كه از دسترس هر مكتشفى دور است، به ميان آورد؟(22)

علامه در پاسخ با گفتن اين كه فرضيه هاى علميِ امروز حواله هاى دور و درازتر از اينها دارند، پاسخى
نقضى مى دهد و سپس اضافه مى كند:

... ما نيز نمونه بارز و مصداق زنده و پاينده اى مانند قرآن شريف از معجزه مورد بحث در دست داريم كه
چهارده قرن است با صداى رسا همه جهانيان را دعوت به معارضه مى كند و تاكنون كسى نتوانسته با آن در
مقام معارضه درآيد و بعد از اين نيز هرگز نخواهد توانست.

آن گاه به مورد ديگرى اشاره كرده، مى گويد:

گذشته از اين، شارع اسلام خرق عادت عموميِ ديگرى به دست هر فرد مسلمان با ايمان سپرده كه در حقيقت،
معجزه هميشگيِ پيشواى دين و كرامت وى است. و آن مسئله مباهله است ...

اين دانشمندان هر وقت خواستند
مى توانند با فردى از افراد با ايمان مسلمان مباهله كرده، حقانيت اين آيين پاك و دعاويِ آن را آزموده
وثبوت و هويت معجزه را از نزديك به رأى العين مشاهده نمايند اين گوى واين ميدان(.(23)

اين پرسش و پاسخ، از ميان خوارق عادات، تنها ناظر به مسئله معجزه و بيّنه صدق رسالت و اثبات كارآييِ
دعا است و توضيحى درباره ساير خوارق عادات نمى دهد.

برخى از مفسران براى پاسخ گويى به اين مسئله، رشد عقليِ بشر را در دوران اخير مطرح كرده اند، در حالى
كه اين فرضى است بى دليل كه نه علم، به آن اذعان دارد ونه دين. اگر در علم سخن از رشد عقلى به ميان مى
آيد، مقياس زمان در اين تحول، ميليون ها سال است نه چندين هزار سال.

واگر با معيار دين هم عملكرد بشر
را ارزيابى كنيم، نشانه اى از تغيير رفتار دينيِ بشر امروز، در مقايسه با بشر ديروز نمى بينيم كه
بتوانيم آن را حكايتگر رشد عقليِ آنان فرض كنيم. پس اگر بشر دستخوش تغييرنشده، بايد دگرگونى را در
سنت الهى دانست.(24)

/ 249