ماده تلقى مى شوند.اين موارد را در دو دسته طرح كرده ايم: يكى، معجزات پيامبران، امدادهاى غيبى،
عذاب هاى الهى و ديگر امور خارق العاده كه در شمار اين امور غيبى هستند و اغلب در قالب داستان بيان
شده اند.از آن جا كه خود داستان هاى قرآن از موضوعات مورد بحث علوم قرآنى در دوره معاصر مى باشند، در
اين بحث از يك سو ديدگاه هاى مفسران درباره قصص به طور كلى، تحقيق شده، و از سوى ديگر، تفسير مفاد
غيبى و خارق العاده آن بررسى شده است. و دوم، ملائكه، جن و شيطان.به علت تفاوت اين دو دسته مطالب، آنها را مجزا آورديم و به دليل همسنخيِ آنها از نظر غيبى بودن و
پيوستگيِ ديدگاه هاى مفسران در اين دو مبحث، آنها را درپى هم ذكر كرديم.انتخاب آيات مربوط به غيب براى بخش دوم از آن رو بود كه پيشرفت علوم، تفسير ما را از بسيارى از پديده
هاى هستى، كه روزگارى غيبى و خارق العاده تلقى مى شدند، با ارائه تفسيرى علمى، دگرگون كرده و بسيارى
از غيرممكن هاى تصوّرى را ممكن ساخت.ما در اين بخش كوشيده ايم تا دريابيم كه علم چگونه در نگرش مفسران در تفسير اين آيات، تحول ايجاد
كرده و آنان چگونه از يك سو به علم باور داشته اند و از سوى ديگر، امور غيبى را يكى از اركان ايمان هر
ديندارى تفسير كرده اند.آيا در اين بخش نيز به تمثيل و مجاز در برابر علم گراييده اند يا اين موضوعات
را از محدوده علم خارج دانسته اند؟در هر دو بخش تفسير آيات علمى و غيبى، علاوه بر آن كه شيوه تفسيريِ مفسران را بررسى كرديم، نظر آنان
را نيز درباره روش بيان قرآن در اين موضوعات، هدف قرآن از پرداختن به آنها و همچنين مخاطبان قرآن
جويا شديم.براى نوشتن و سخن گفتن، حقايق بسيار مختلفى وجود دارد و شيوه هاى متنوعى براى ارائه آن در دسترس است.هر سخنى كه گفته مى شود و هر نوشته اى كه تدوين مى گردد، به تناسب هدف، مخاطب و گوينده اش، مطالب و
شيوه بيان خود را برمى گزيند. قطعاً سخن يك عالم طبيعى با عالم دينى و نيز سخن يك دانشمند با فرد عامى
فرق دارد. كسى كه با كودك سخن مى گويد، مطالبى را در سطح درك او برمى گزيند و آن كه براى دانشجويى صحبت
مى كند، به گونه اى ديگر، حقايق را بازگو مى كند.اينها مباحثى است كه ما در تفاسير به جستجوى آنها پرداختيم؛ اما مفسران در اين بحث، بعضاً اصولى
ناخودآگاه و عموماً ناگفته دارند كه مطابق آن، قرآن را تفسير مى كنند و به ندرت مى توان در سخن آنان
مطلبى در اين زمينه يافت. اما ما همين قدر اندك را هم غنيمت شمرده، نقل كرده ايم.با توجه به اين توضيحات، ما در اين دو بخش از فصل دوم، در تفسير آيات قرآن، مسائل ذيل را بررسى مى
كنيم:مفسران تا چه حد و چگونه از علم در تفسير قرآن بهره مى برند.چه روشى را در تفسير پيش مى گيرند، تا چه اندازه به تمثيل و مجاز مى گرايند و چه ميزان به حديث استناد
مى كنند.به چه اصولى و مبانى يى در تفسير معتقدند، هدف قرآن، مخاطبان آن و روش بيانش را چگونه تبيين مى كنند.همچنين در اين فصل براى نمونه هاى تفسيرى، پنج تفسير مهم اين دوره را برگزيده ايم:تفسير الميزان،
المنار، فى ظلال القرآن، الجواهر و نمونه كه هر يك شاخص يك رويكرد و نگرش به قرآن محسوب شده، در ميان
تفاسير معاصر، صاحب سبك و پيشگام قلمداد مى شوند.
تفسير المنار
تفسير دوره معاصر، با تفسير المنار آغاز مى گردد. اين تفسير با ارائه نگرشى نو به قرآن، فصلى تازه رادر تاريخ تفسير قرآن رقم زده و تأثيرى به جاى ماندنى و محسوس بر تفاسير پس از خود گذاشته است. ديدگاه
هاى نوينى كه پس از آن، در عرصه تفسير نمودار گرديدند و اركان سبك هاى جديد تفسير را شكل دادند،
تقريباً همه در اين تفسير ريشه دارند.(2)تفسير المنار، حاصل جلسات درس تفسير شيخ محمد عبده است كه به اصرار شاگرد و مريدش، محمد رشيد رضا
تشكيل گرديد. اين كلاس ها در نيمه محرم سال 1317 قمرى شروع شد و از ابتداى قرآن تا آيه 125 سوره نساء
ادامه يافت.