اما قرآن بر اين باور نظرى، يك فايده عملى را مترتب ساخته، آن را پايه اى براى تصحيح رابطه مسلمانان
با اين عوالم قرار داده است.(65)از اين رو، قرآن بيش از آن كه به توصيف ماهيت ملائكه بپردازد به توصيف
اعمال آنان در ارتباط با بشرمبادرت ورزيده، نقش آنان را در زندگيِ بشر روشن مى سازد. آنها را كاتبان
اعمال، رسانندگان وحى به پيامبران، بشارت دهندگان مؤمنان به بهشت و استقبال كنندگان از كافران در
جهنم توصيف مى كند.(66)
دوم، جن
سيد قطب در تفسير آيه:... انه يراكم هو وقبيله من حيث لاترونهم(67)بى آن كه توضيح مفصلى در اين مورد بدهد، به اين نتيجه گيرى اكتفا مى كند كه بنابراين، او با ابزارهاى پنهانش بيش تر مى تواند
آنها را بفريبد. و آنها براى نجات از فريب او به احتياط بسيار و بيداريِ مضاعف و استمرار مراقبت
نيازمندند(. (68)قرآن در سوره احقاف تعريف مى كند كه چگونه دسته اى از جنيان كلام قرآن را شنيدند و از آن تأثير
پذيرفتند، به ميان قوم خود بازگشتند و آنان را به ايمان و پذيرفتن آن فراخواندند. سيد قطب، موضوع
اصليِ اين سوره را، همچون تماميِ سوره هاى مكى، مسئله ايمان به وحدانيت خداوند و ايمان به وحى و
رسالت معرفى مى كند.از نظر او خداوند با نقل اين داستان در اين سوره، اين حقيقت را متذكر شده كه
مسئله ايمان به وحدانيت خداوند و ايمان به وحى و رسالت، تنها به عالم بشرى محدود نمى شود، بلكه
مرزهاى آن را درمى نوردد و تمام هستى را دربر مى گيرد.(69)غير از موارد پراكنده، قرآن يك سوره را به جن اختصاص داده و از زبان خود آنها حقايقى را درباره
خودشان براى بشر نقل كرده است. سيد قطب در مقدمه تفسير اين سوره، به سه هدف در طرح اين آيات اشاره مى
كند:اول آن كه اين سوره،جن را كه به عالمى ديگر تعلق دارد، گواه بر حقانيت بسيارى از مسائل عقيدتى يى
قرار مى دهد كه مشركان از پذيرفتن آنها سر باز مى زدند و آن را انكار مى كردند.دوم آن كه مشركان براين باور بودند كه پيامبر آن چه را درباره جن مى گويد، از خود ايشان گرفته است،
اما اين سوره، با حكايت اين حقيقت كه آنها از قرآن چيزى نمى دانستند و آن را اوّل بار از زبان پيامبر
اكرم شنيدند، بطلان اين باور را مى نماياند.سوم آن كه اين باور كه جنيان بر زمين مسلط و به غيب آگاه هستند، خرافه اى بود كه مشركان بدان ايمانى
راسخ داشتند. در اين سوره، قرآن اين تصور عمومى را اصلاح مى كند و قلب ها را از ترس و خضوع در برابر
قدرت موهوم جن مى رهاند و روشن مى كند كه آنها نه تنها به غيب دسترسى ندارند، بلكه در برابر قدرت
خداوند نيز مقهور و ناتوانند.(70)داستان حضرت سليمان با جن نيز متكفل بيان همين حقيقت است كه اگر آنها از غيب مطلع بودند، خود را از
عذاب و رنج مى رهانيدند و يك سال بيهوده تن به زحمت و فعاليت نمى دادند.(71)
قصه هاى قرآن در بيان مفسر فى ظلال القرآن
قرآن در بسيارى از سوره ها به نقل وقايعى از امت هاى گذشته مى پردازد. اگرچه همواره تفسير اين داستانها محل اختلاف بوده است، اما در قرن اخير موقعيت ممتازى يافته، شيوه تفسير آنها به عنوان يكى از مهم
ترين شاخص هاى سبك هاى مختلف تفسيرى، مطرح گرديده است.موضوع اين داستان ها از يك جهت در حوزه تاريخ
قرار مى گيرد و از طرف ديگر، تفسيرى است از وقايع جهان پيرامون ما كه علم، آن را برعهده دارد. دست
يابيِ علم تجربى به تبيين علّيِ بسيارى از آن چه در اطراف ما روى مى دهد و آن چه موجب بروز مصائب
طبيعى مى گردد، همراه با پيشرفت علم تاريخ و ظهور نظريات مختلف در اين رشته، ضرورت تأملى دقيق تر در
قصص قرآن و تجديد نظر در تفسير آنها را موجب گرديده است.ما در اين جا به نظاره مى نشينيم تا ببينيم كه
اين مفسر، در تفسير اين بخش از آيات قرآن، چه روشى را پيش مى گيرد و تا چه اندازه علم تجربى و تاريخ،
اين دو دستاورد عقل بشرى را در اين تفسير معتبر مى شمارد. داستان هاى قرآن بسيارند. ما در اين جا تنها
شمارى از آنها را برمى گزينيم تا نمونه اى باشند بر روش سيد قطب در تفسير داستان ها.