عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اما نكته مهم تر اين است كه از نظر سيد قطب، نه تنها داستان هاى مختلف در يك سوره، در مواردى، به غير
از ترتيب تاريخى شان آورده شده اند، چه بسا صحنه و فصل هاى يك داستان نيز بدون رعايت ترتيب تاريخى
شان آورده شده باشند.

او در تبيين اختلافى كه در ترتيب حوادث داستان حضرت لوط، بين نقل سوره هود از
آن، و نقل سوره حجر درباره آن، وجود دارد، بدين سان كه طبق نقل سوره هود ماهيت ملائكه، تنها پس از
هجوم قوم لوط و نپذيرفتن درخواست او در اين مورد آشكار شد، حال آن كه براساس نقل سوره حجر، ماهيت
ملائكه از همان لحظه اول آشكار بود و حكايت قوم او و گرد آمدن آنها درمهمانيِ حضرت لوط پس از آن آمده
است، توضيح مى دهد كه در سوره حجر، داستان به ترتيب وقوعش منظور نيست. هدف در اين جا بيان اين حقيقت
است كه وقتى ملائكه فرود مى آيند، براى عذاب فرود مى آيند و ديگر مهلتى در كار نخواهد بود. (34)

اكنون بايد پرسيد كه اگر ما در اين جا به استناد موارد ديگر مى توانيم دريابيم كه حوادث، ترتيب زمانى
ندارند، در جاهاى ديگر نيز آيا به شناخت آن راهى داريم؟

ه) قرآن مكان، زمان و شخصيت هاى داستان ها را مشخص نمى كند

داستان هاى قرآن در بُعد زمان، مكان و
افراد، از شرق تا غرب، از آدم تا خاتم، از بنده اى از بندگان خدا تا پيامبرى از رسولان عظيم الشأن،
گسترش مى يابد، اما قرآن از كنار همه خصوصيات محدود كننده داستان ها، مانند نام ها، مكان ها و تاريخ
ها بى آن كه به آنها بپردازد، با ابهام مى گذرد.

سيد قطب در تبيين اين ويژگيِ قرآن، دوباره به اين اصل
بازمى گردد كه قرآن كتاب تاريخ نيست. هدف قرآن از نقل داستان ها، خود وقايع و حكمت هاى نهفته در آن
است و تا آن جا كه در برآوردن اين هدف لازم باشد به ذكر مشخصات آن مى پردازد.

او در تفسير سوره قصص اشاره مى كند كه هدف قرآن، تعريف تاريخى نيست و بر نكته آموزيِ داستان هاى قرآن
چيزى نمى افزايد.(35) و در جاى ديگر مى گويد: ثبت تاريخى، هدف قرآن نيست، بلكه مقصود آن درسى است كه از
قصه گرفته مى شود.

و اين هدف، در بيش تر موارد، بى آن كه نيازى به مشخص كردن زمان و مكان آن واقعه
باشد، محقق مى شود.(36) از نظر او قصه، به همان صورتى كه درقرآن آمده، براى برآوردن مقصود قرآن كافى
است و اگر تعيين زمان و مكان و ديگر مشخصات آن، كوچك ترين نقشى در برآوردن اين هدف داشت، قطعاً به آن
مى پرداخت.(37)

در نتيجه، سيد قطب از پرداختن به خصوصياتى از داستان كه قرآن، آن را مشخص ننموده، به دو دليل پرهيز
مى كند و درحد نص باقى مى ماند:

اولاً

به دليل آن كه اگر نيازى به آن بود، خود قرآن آن را بيان مى كرد اصل فوق.

ثانياً

حتى اگر بخواهيم خود متكفل بيان آن شويم، امكان آن براى ما وجود ندارد؛ زيرا نه تاريخ مدون
در اين موارد معتبر است و نه تورات كه به علت قدمت و الهى بودنش مى توانست مفيد باشد با ويژگى هاى
كنونى اش قابل استفاده است.

او از تعيين مكان و زمان و اسامى در داستان فرزندان حضرت آدم، به رغم شهرت نام قابيل و هابيل براى
آنها(38) و در داستان قارون،(39) داستان آيه 243 سوره بقره، (40) داستان عزير(41) و داستان ذى القرنين(42) مى
پرهيزد و به بحث درباره مشخصات ناقه صالح،(43) طوفان نوح وانواع حيواناتى كه با خود همراه كرده بود(44)

و كيفيت مرگ و علت فرار در داستان آيه 243 سوره بقره(45) وارد نمى شود.(46)

تا آن جا كه اين تحقيق امكان بررسيِ آن را داشت، او همواره در بيان داستان ها به اين اصل وفادار مى
ماند تا بدان جا كه به علت اختصار آيه قرآن و فقدان روايات صحيح السند، غير اسرائيلى، از توضيح و درك
ماجراى جسد و صافنات الجياد، كه در داستان حضرت سليمان در آيه 31 سوره ص(47) بدان اشاره شده، باز مى
ماند و مى گويد كه نتوانسته تصور درستى از اين حادثه به دست آورد، به گونه اى كه قلبش به آن آرام گيرد.

بنابراين نمى تواند هيچ چيزى در تفصيل و توضيح اين آيه بياورد، جز آن كه اين حادثه، امتحان و ابتلايى
بوده از سوى خداوند براى پيامبرش، حضرت سليمان.(48)

نهايت آن كه سيد قطب در تفسير خود از داستان هاى قرآن به ندرت لجام عقلش را رها مى كند تا به تحليل و
تفسير بپردازد؛ اما همواره در تلاش براى تحليل كليِ داستان ها ودر بيان حكمت هاى آن و وجه ارتباطش با
آيات قبل و بعد آن سوره، از استدلال ها و مبانيِ عقلانى مدد مى گيرد.

فعاليت ذهنى و استنباط هاى
عقلانيِ او، در بحث از شيوه بيان قرآن در نقل داستان ها، نمودى آشكار دارد. آشناييِ سيد با ادبيات و
فعاليت هاى او در زمينه نمايشنامه نويسى موجب شده تا او با نگاه يك اديب و داستان پرداز به قرآن
بنگرد، در ويژگيِ داستان هاى آن تأمل كند و از اين اطلاعات ادبى، در تحليل و تفسير اين داستان ها
بهره ببرد.

/ 249