بخش دوم: تفسير آيات در برگيرنده امور غيبى در بيان مفسران المنار، الجواهر، فى ظلال القرآن،
الميزان و نمونه
قرآن نظام هستى را به تصوير مى كشد و در اين تصوير، مخلوقاتى را مى نماياند كه ما را مى بينند و ما آنها را نمى بينيم. آنها كه خدا را عبادت مى كنند و از اين عبادت هرگز ملول نمى شوند. همانان كه
كارگزاريِ تقدير و سرنوشت ما، مرگ و زندگى ما و رزق و روزيِ ما را برعهده دارند.و آنها كه همچون ما به
دو گروه مؤمن و كافر تقسيم مى شوند و همچون ما در پيشگاه خدا مسئولند و محشور خواهند شد تا به كيفر و
پاداش برسند. مخلوقاتى كه الهام بخش كارهاى خير به ما هستند و يا به ارتكاب شر وسوسه مى كنند.قرآن دسته اول اين مخلوقات را ملائكه، و دسته ديگر را جن مى نامد كه شيطان نيز از اين دسته است. قرآن
در سوره هاى بسيارى به قصه گويى مى پردازد، از امت هاى گذشته مى گويد و پيامبران پيشين را ياد مى كند
اما در اين داستان ها جهان صورت ديگرى دارد.نظام علّى ومعلوليِ مأنوس ما بر آن حاكم نيست، بلكه مشيت
مطلق خداوند، بى هيچ واسطه اى بر آن حكم مى راند. به اذن او باران مى بارد، آب طغيان مى كند، دريا مى
شكافد، چشمه مى جوشد، چوب اژدها مى شود و كور بينا مى گردد. به خواست او عصيانگر به شكل حيوان درمى
آيد، پرندگانِ تكه تكه شده جان مى گيرند، آتش سرد مى شود، صاعقه مى زند، طوفان در مى گيرد و ملخ ها
حمله مى كنند. داستان هاى قرآن از معجزات پيامبران مى گويند، از امدادهاى غيبى، از عذاب هاى الهى و
از خرق عادت ها.اكنون ما در برابر اين جهان بسيار متفاوتى كه قرآن براى ما ترسيم مى كند، با اين پرسش مواجه هستيم كه
اين امور را چگونه بايد تفسير كرد؟بشر ديروز براى همه امور ناشناخته اطراف خود، تفسيرى غيبى و
ماوراء الطبيعى ارائه مى داد، اماعلم امروز با دست يابى به افق هاى تازه اى از دانش و آگاهى و ارائه
تبيينى علّى براى اين امور، بطلان چنين روش و نگرشى را به ما نشان داده است.اين تجربه كه پيش روى ما است ما را بر آن مى دارد تا در برابر اين آيات، لحظه اى درنگ كنيم و بينديشيم
كه چه روشى را براى تفسير اين آيات درپيش گيريم؟آيا بايد درحد ظاهر آنها توقف كنيم و عدول از ظاهر را
غيب زدايى و محدودكردن جهان به عالم ماده بدانيم؟يا بالعكس، تفسيرغيبيِ آن را پا گذاشتن جاى پاى
گذشتگان وتكرار خطاى آنان تلقى كنيم؟