كشفيات علمى و قرآن - عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اثرپذيرى از كلام مسيحيت، بسيار گسترده بوده و رسيدگى به آن نيازمند تأملى دقيق و شناختى تطبيقى از
هر دو جريان در غرب و جامعه مسلمانان است، به ويژه آن كه راه يابى برخى ديدگاه هاى متكلمان مسيحى به
استدلال هاى بنيادين كلامى و تفسيرى و رواج و شيوع آنها در ميان برخى نويسندگان اسلامى، بازشناسيِ
آنها را دشوارتر مى سازد.

در اين جا به دو نمونه اشاره مى كنيم و مى گذريم:

1 - نويسندگان مسلمان متأخر، در بحث از نبوت، به تعليل ختم نبوت مى پردازند و در اين استدلال خود، به
تقسيم تاريخيِ دوره هاى رشد فكريِ بشر استناد مى كنند و ختم نبوت را به دوران بلوغ عقل بشرى اختصاص
مى دهند. گفته مى شود كه اين تقسيم، از تقسيم تاريخيِ داروين مقتبس شده است كه پيش از اين در كلام
مسيحيت به كار رفته بوده است.(37)

گويا اقبال، آن را در بحث نبوت مطرح ساخت(38) و سپس اين استدلال در ميان
برخى نويسندگان و مفسران رواج يافت. اقبال معتقد است كه معناى اين كه با ظهور اسلام نبوت در تاريخ
اسلام به سر مى رسد، آن است كه بشر نمى تواند هميشه در مراحل كودكى و رهبرى شدن از خارج باقى بماند.(39)

دكتر شريعتى نيز تصريح مى كند:

پيغمبر اسلام مى گويد از حالا به بعد تربيت شده اى، شعورت تا حدى كه بتواند صلاح و سازش و سعادت و
تكامل و آسايش برقرار كند رسيده است، تو مى توانى و مى فهمى يعنى انديشه ات به مرحله اى از تكامل
رسيده كه احتياج ندارد باز هم وحى دست تو را بگيرد و پا به پا ببرد.

از اين پس عقل جاى وحى را مى
گيرد؛ البته عقلى كه با وحى در طول قرون پيشين تربيت يافته و بالغ شده است.(40)

اين نگرش به تفاسير نيز راه يافته است. طنطاوى، صاحب تفسير جواهر، علت آن كه خداوند براى امت هاى
گذشته، اين همه امور خارق العاده را ارائه داده، اما بشر امروز از مانند آن محروم است را در اين مى
داند كه گذشتگان، بچه صفت بوده و از رشد عقليِ كاملى برخوردار نشده بودند.(41) سيد قطب نيز بر اين باور
است كه دين اسلام در دوره اى فرستاده شده كه عقل بشر به رشد خود رسيده است.(42)

2 عبارت )طبيعت و شريعت، دو روى يك سكه هستند تعبيرى از متكلمان مسيحى در بحث علم و دين است كه در بيان
رابطه آن دو به كار برده شده است.(43) چنين مى نمايد كه سر سيد احمد خان از اولين كسانى است كه از اين
سخن در بحث خود درباره علم و دين استفاده كرده است.(44)

دكتر شريعتى نيز به اين سخن باور دارد و مى گويد:

قرآن بيش از همه چيز يك كتاب است، يك پيام ... قرآن طبيعتى است ساخته از كلمات، چنان كه طبيعت، قرآنى
است ساخته از عناصر. تصادفى نيست كه قرآن خود، پديده هاى طبيعت را آيه مى خواند، آن چنان كه جملات
قرآن را؛ قوانين مادى طبيعت و حيات را وحى مى نامد، آن چنان كه حقايق قرآن را ...(45)

اين استدلال در بحث از هماهنگيِ علم و دين، در مباحث تفسيرى نيز ديده مى شود.(46)

مفسران المنار، براى
خداوند، دو كتاب ذكر مى كنند:

يكى طبيعت، كتابى آفريده شده، و ديگرى قرآن، كتابى فرستاده شده.(47) صاحب
تفسير جواهر نيز طبيعت را فعل خداوند و قرآن را وحى خداوند معرفى مى كند كه از مصدرى واحد سرچشمه
گرفته اند. (48)

كشفيات علمى و قرآن

اينها تنها مباحثى نبودند كه با ورود دانش جديد به جامعه مسلمانان مطرح شدند. كشفيات جديد در رشته
زيست شناسى و شكل گيريِ نظريه تكامل، پيشرفت علم نجوم و افزايش آگاهى در مورد منشأ و ساختمان شهاب ها
و قوانين حاكم بر حركات آنها و دست يابى به اطلاعات بيش تر درباره فضا و اجرام فضايى و روابط بين آنها
با برخى برداشت هاى گذشته از قرآن درباره پيدايش انسان، شهاب ها و تبيين آسمان هاى هفت گانه(49) تعارض
داشت و پذيرش اين اصل كلى كه اسلام با علم هماهنگ است نيز به حل آن كمكى نمى كرد.

لذا مفسران بر آن
شدند كه به صورت هاى گوناگون به حل اين مسئله بپردازند. اينها تنها نمونه اى از اطلاعات علميِ جديدى
هستند كه طرح مباحث نوينى را در حوزه تفسير موجب شدند. دستاوردهاى فكريِ بشر در حوزه علوم انسانى، در
حوزه سياست، اقتصاد، جامعه شناسى، روان شناسى، زبان، تاريخ و موارد ديگر، تأثيرى كم تر از علوم
تجربى بر حوزه مباحث دينى نداشته اند.

علاوه بر اين، پيشرفت دانش بشرى و افزايش آگاهى هاى انسان درباره بسيارى از پديده ها، همچون نحوه
تشكيل ابر و باران، نقش باد در باروريِ گياهان، ايجاد نطفه و مراحل مختلف جنين، نظام اجتماعيِ حاكم
بر زندگيِ برخى جانوران و بسيارى ديگر از دانش هاى نو، افقى تازه از ويژگى هاى قرآن را در برابر
ديدگان مفسران گشود و آنها را از پيش گفته هاى قرآنى كه كشفيات 13 قرن بعد، با آنها سازگار بودند، به
شگفتى واداشت.

اعجاز علميِ قرآن، وجهى از اين كتاب الهى است كه مفسران در پرتو دانش جديد بدان واقف
گرديدند. اعجاز قرآن، يكى از مهم ترين بحث هاى علوم قرآنى است كه در دوره معاصر، از جنبه هاى تازه اى
بررسى شد.(50)

/ 249