آنها نهفته است، آثار متعددى تأليف شد. در اين مقام، احاديث و آيات اندكى وجود دارند و اين اندك نيز
تنها به اجمال به حكمت احكام اشاره كرده اند. ناگزير انديشمندان اسلامى با پاى عقل و با ابزار علم
جديد، كه به سرعت در حال اصلاح و تكامل است، در اين وادى گام زده اند.از آن جا كه اين احكام موضوعاتى قرآنى هستند، بحث درباره آنها در زمره تفسير قرار مى گيرد. عبده از
جمله كسانى است كه سعى داشته اند فلسفه هاى دنيايى و اجتماعيِ مقررات اسلامى را نيز روشن نمايند.(38)مفسران ديگر نيز به تناسب آيات و موضوع مورد بحث، در اين باره سخن گفته اند. بحث هاى سيد قطب در تفسير
فى ظلال القرآن، درباره مفهوم جهاد حقيقى در اسلام و دفع شبهات در مورد حكومت قهريه اسلام و اجبار
مردم در عقيده، از اين جمله است.(39)فلسفة الفرائض والعبادات محمود عقاد، فلسفة العقوبة مهدى علام،
كتاب هاى حجاب، تعدد زوجات و نظام حقوق زن در اسلام شهيد مطهرى، تك نگارى هايى درباره اين موضوع
هستند. اميرعلى نيز چهار فريضه عمده اسلامى، يعنى نماز، روزه، زكات و حج را به شيوه اى عقلى مورد بحث
قرار مى دهد و بيش تر به فوايد جسمانى و اجتماعيِ آنها توجه مى كند.(40)گفتنى است كه بازتاب اين شيوه
نقد و تحليل مستشرقان نه تنها انديشمندان اسلامى را واداشت كه براى دفاع از اسلام، درباره حكمت و
علل تشريع احكام تفحص كنند، بلكه موجب شد عده اى براى دفع اين شبهات، موضعى تدافعى به خود بگيرند.على عبدالرز
اق در كتابش، الاسلام و اصول الحكم مى گويد:تاريخ پيامبران كسى را نمى شناسد كه به زور شمشير، مردم را به ايمان دعوت كرده باشد يا براى وارد
كردن قومى به دينش با آنها جنگيده باشد.(41)سيد قطب برداشت محمد عزّه دروزه از جهاد را نيز نگرشى انفعالى مى داند.(42)در بحث حجاب، طلاق و تعدد زوجات، اين امر نمودى بسيار روشن دارد(43) تا بدان حد كه برخى نويسندگان، تا
مرز انكار اين احكام پيش رفته اند. عبده عملكرد غلط مسلمانان در امر تعدد زوجات را موجب قبح عقليِ آن
دانسته و با درنظر گرفتن مشكلات عملى بسيارى كه در جامعه آن روز مصر به همراه داشته است، اقدام به
منع آن مى كند.(44) اميرعلى، (45) رشيد رضا، عبدالعزيز جاويش، احمد مصطفى مراغى،(46) قاسم امين(47) و سر سيد
احمد خان(48) شخصيت هاى ديگرى هستند كه برخى به مخالفت با احكام طلاق و تعدد زوجات و برخى به مخالفت با
احكام حجاب پرداختند.تولّى و تبرّى، حكم ديگرى از احكام اسلام است كه پايبنديِ مسلمانان به آن، مانعى بزرگ بر سر راه
پيشرفت و نفوذ استعمار به شمار مى آمد.مستشرقى در اين باره مى گويد:اين مانعى بزرگ است كه گاهى به نام تعصب ناميده مى شود ... همين ديوار است كه اسلام در اطراف پيروان
خود كشيده تا وضع داخليِ آنان را حفظ ومبشران مسيحى را از خارج دفع نمايد. اين ديوارى است كه سال هاى
متمادى بنا گرديده و با كمال تأسف خراب كردن يا سوراخ كردن آن براى ما محال است؛ زيرا ديده ايم عده اى
از مبشران در سال هاى متمادى در يك شهر زندگى مى كنند ولى نمى توانند يك رفيق يا دو رفيق به دست
آورند؛ زيرا يكى از مشكلات ما اين است كه با مسلمانان دوست شويم؛ چون مسلمان خودخواه نيست، ولى از
كسانى كه مورد اعتماد وى نيستند ناراحت است و حاضر نيست با آنان دوستى كند.(49)حمله به اين حكم و آن را مصيبت و نمود عدم بلوغ فكرى معرفى كردن، براى از بين بردن اين مانع مهم است.سيد جمال در اين مورد توضيح مى دهد:اروپاييان چون اعتقاد دينيِ مسلمانان را استوارترين پيوند ميان آنان مى بينند، مى كوشند تا با نام
مخالفت با تعصب، اين پيوند را سست كنند، ولى خود بيش از هر گروه و كيش (ى) به تعصب دينى گرفتارند.(50)
ه) ساير ديدگاه ها
بحث هاى مستشرقان، محدود به آن چه گذشت نمى شود. بخش ديگرى از آنها به تاريخ اسلام مربوط است. اثبات ناتوانيِ اسلام در اداره شايسته و همه جانبه امور(51) با ناديده انگاشتن دستاوردهاى عظيم تمدن
اسلامى، كوشش ديگرى از جانب آنان، با هدف تأييد نظريه جدايى دين از سياست، به شمار مى آيد.(52)تمجيد
از تمدن هاى پيش از اسلام، همچون تمدن ايرانيان باستان و فراعنه مصر،(53) تبليغ تغيير خط عربى به
لاتين(54) و ترويج لهجه هاى بوميِ كهن و غيرفصيح(55) عربى، وجهه اى ديگر از اقدامات آنان براى گسستن
پيوندمسلمانان با اسلام است كه در رشد همه گير ناسيوناليسم در كشورهاى مسلمانى، نظير هند، ايران،
تركيه، عراق، مصر و الجزاير مؤثر بوده است.