عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آنان عاقبت سياه منافقان را نتيجه
عدم تدبر درقرآن(113) و دليل اصليِ بدبختى و گمراهيِ دوزخيان را به كار نگرفتن خردشان معرفى مى
كنند،(114) ميزان عقل و دانش انسان ها را ملاك دقت و سختگيرى در حساب مى دانند(115) و در مقابل، خداشناسى
و سعادت و نجات را بر عقل و خرد مبتنى مى بينند و توضيح مى دهند كه روى سخن قرآن در همه جا با اولوا
الالباب و اولوا الابصار و انديشوران و دانشمندان است.(116)

نويسندگان تفسير نمونه در بحث از آيه:

قل انما اعظكم بواحدة أن تقوموا للّه مثنى وفرادى ثم تتفكّروا
...(117) آن را متضمن اشاره اى گويا به اين واقعيت مى دانند كه ريشه همه اصلاحات فردى و جمعى، به كار
انداختن انديشه ها است.(118) آنان در بيان اهميت عقل به همگاميِ احكام شرعى با احكام عقلى و فرمان خرد
اشاره مى كنند كه اين دو در همه مراحل، دوش به دوش يكديگر پيش مى روند.(119)

و در تأكيد بر جايگاه والاى
آن در اسلام، به ذكر برخى از روايات اسلامى، در زمينه فكر و انديشه بسنده مى كنند كه به پيروى از
قرآن، مسئله فكر و انديشه را در درجه اول اهميت قرار داده اند.(120)

پس از اين همه تأكيد، اكنون بايد پرسيد كه كدام عقل و كدامين انديشه است كه جايگاهى چنين والا دارد؟

به چه بايد انديشيد و در چه بايد تفكر كرد؟

مفسران نمونه از آيه 82 سوره نساء(121) مطالب مختلفى را استفاده مى كنند كه از جمله آنها پاره اى
موضوعات است كه بايد بدان ها انديشيد:

مردم موظفند كه درباره اصول دين و مسائلى همانند صدق ادعاى پيامبر و حقانيت قرآن، مطالعه و بررسى
كنند و از تقليد و قضاوت هاى كوركورانه بپرهيزند.(122)

و در جايى ديگر به حديثى از امام صادق للَّه اشاره مى كنند كه مردم را به انديشه درباره مرگ فرا مى
خوانند و آن را مصداق حديث نبوى در فضيلت يك ساعت تفكر بر يك سال عبادت معرفى مى نمايند. مفسران نمونه
در ذيل اين حديث، انحصار تفكر درباره مرگ را رد مى كنند و حديث را درصدد بيان يكى از مصاديق تفكر مى
دانند.(123)

آنان در تفسير آيه 46 سبأ، ايمان به اللّه را در آيه فرض شده دانسته و دعوت به تفكر را در
امورى غير آن مى دانند و نتيجه مى گيرند كه توحيد امرى فطرى است كه حتى بدون انديشه نيز روشن است.(124)

در تفسير آيه:

الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ...(125)

آن را شعارى اسلامى دانسته اند كه آزاد
انديشيِ مسلمانان را به خوبى نشان مى دهد.

و در توصيف اين بندگان ويژه خداوند مى نويسند:

... هيچ گونه تعصب و لجاجتى دركار آنها نيست و هيچ گونه محدوديتى در فكر و انديشه آنها وجود ندارد.

آنها جوياى حقند و تشنه حقيقت ....(126)

سپس در بيان اين كه منظور از قول در آيه ياد شده چيست، ديدگاه هاى گوناگون مفسران را مى آورند كه
منظور از آن را قرآن، اوامر الهى و غيره دانسته اند.

و در نقد آن مى نويسند:

ولى هيچ گونه دليلى براى اين تفسيرهاى محدود در دست نيست، بلكه ظاهر آيه، هرگونه قول و سخن را شامل
مى شود. بندگان با ايمان خدا از ميان تمام سخنان، آن را برمى گزينند كه احسن است و از آن تبعيت مى كنند
و در عمل خويش به كار مى بندند.(127)

و در تفسير آيه 46 سبأ، متعلق انديشه را مطلق مى دانند و به صراحت و روشنى توضيح مى دهند كه:

جالب اين كه قرآن در اين جا مى گويد:

تتفكّروا بينديشيد؛ اما در چه چيز؟

از اين نظر مطلق است. و به
اصطلاح، حذف متعلق، دليل بر عموم است؛ يعنى در همه چيز، در زندگيِ معنوى، در زندگيِ مادى، در مسائل
مهم، در مسائل كوچك و خلاصه در هر كار بايد نخست انديشه كرد؛ ولى از همه مهم تر انديشه براى پيدا كردن
پاسخ اين چهار پرسش است كه:

از كجا آمده ام؟

آمدنم براى چه بود؟

به كجا مى روم؟

اكنون در كجا هستم؟(128)

مفسران نمونه در اين قسمت ها، موضوع تفكر را مطلق معرفى مى كنند و به مصاديقى از آن اشاره نموده،
برخى اولويت ها را روشن مى سازند، اما به تقسيم بنديِ دقيق انواع دستاوردهاى عقل و انديشه بشر و
اعتبار و جايگاه هر دسته از آن، در كنار و يا مستقل از وحى، نمى پردازند و تنها با تأكيد خود در جاى
جاى تفسير بر همراهيِ عقل با دين، آن عقلى را عقل مى شناسند كه با دين دارى همراه باشد(129) و آن
متفكرانى را درخور ستايش معرفى مى كنند كه:

نور علم و دانش، تمام وجودشان را به نور خدا و ايمان و تقوا روشن ساخته است نه آنهايى كه مغزشان
صندوقچه آرا و افكار اين و آن و انباشته از قوانين و فرمول هاى علميِ جهان، و زبانشان گوياى اين
مسائل و محل زندگى شان مدارس و دانشگاه ها و كتابخانه ها است.(130)

/ 249