هدف قرآن - عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هدف قرآن

بنابر عقيده علامه طباطبائى، قرآن كتاب علم نيست و آن جا كه با وصف تبيانا لكل شى‏ء(85) درباره خود
سخن مى گويد، مرادش اين است كه چون قرآن كريم كتاب هدايت براى عموم مردم است و جز اين كارى و شأنى
ندارد ... لذا ظاهراً مراد به كل شى‏ء، همه آن چيزهايى است كه برگشتش به هدايت باشد ...(.(86)

در اين صورت بايد پرسيد كه قرآن از چه رو به مطالب علمى اشاره كرده است و هدفش از بيان آيات و پديده
هاى طبيعى و ويژگى هاى علميِ آنها،كه چه بسا در زمان نزول قرآن شناخته شده نبوده، چه بوده است؟

علامه
در تفسير آيه شانزدهم سوره حجر مى گويد:

اينك در اين آيات عده اى از نشانه ها و معجزات زمينى و آسمانى را، كه بر توحيد دلالت مى كند، مى شمارد
تا اگر عقل داشته باشند، عبرت بگيرند.(87)

قرآن از ميان پديده هاى مختلف طبيعى، برخى را برمى گزيند و به آنها اشاره مى كند. علامه علت اين گزينش
را برتريِ آنها در انتساب به خدا نمى داند.

ايشان درتفسيرآيه:

الم يروا الى الطير مسخرات فى
جوالسماء(88)

كه بشر را فرا مى خواند تا به پروازمرغان توجه كند، مى گويد:

پرواز مرغان در جو آسمان، در حقيقت عجيب تر از ايستادن انسان در زمين نيست. پس همه به طور مساوى منتهى
به صنع خداى تعالى است.(89)

و در جاى ديگر مى گويد:

آرى، هرچند استواريِ آسمان ها در مستقر بلند خود بدون پايه و ستون، عجيب تر از استقرار زمين در مدار
خود نيست.(90)

ايشان دليل ديگرى براى اين انتخاب آورده، توضيح مى دهد:

انسان ... در فطرتش جستجوى از علل حوادث و امور ممكنه نهفته شده. اين انسان وقتى بعضى از حوادث را
مقرون به علت مى بيند و اين ديدنش چند بار در برابر حواسش تكرار مى شود، خود به خود قانع مى گردد و
ديگر از ديدن آن تعجب نمى كند و درصدد جستجوى علت برنمى آيد.(91)

ولى وقتى به چيزى مخالف آن چه مأنوس او است برخورد، آن را امرى استثنايى و غيرعادى مى پندارد و قهراً
قريحه كنجكاوى اش به بحث و جستجو انگيخته مى شود.(92)

علامه توهم الهيات مبتنى بر خداوند رخنه پوش را كه ممكن است از بيان ايشان استنباط شود، نفى مى كند و
مى گويد:

آرى، معناى آيه شريفه اين نيست، همچنان كه اوهام عاميانه همين را مى پندارند كه تنها چيزهايى
استثنايى را، كه علل و اسباب آنها معلوم نيست، به خدا نسبت مى دهند ....(93)

دراين جا بايد گفت كه درست است كه علامه به نظام علّى و معلولى در جهان معتقد است و برداشت رخنه
پوشانه از خداوند را، كه در هر كجا كه علل طبيعى ناشناخته هستند، عنوان مى شود، انكار مى كند، اما در
اين گفتار خود، باز هم توحيد را بر مجهولات بشر، و نه معلومات او، مبتنى كرده اند؛ چرا كه بعضى از
اسباب طبيعى براى همه شناخته شده نيست؛ مثل ماندن مرغابى در فضا ... كه در بدو نظر، سؤال انگيز است و
به محض مشاهده آن، انسان به خداوند سبحان متوجه مى شود.(94) بنابراين، در اين توضيح، از همين گرايش
عاميانه مردم بهره برده شده است.

چنان كه گذشت، علامه قرآن را كتاب هدايت مى داند نه علم و هدف قرآن را از اشاره به مطالب علمى اين مى
داند كه مردم عبرت بگيرند. حتى شيوه بيان قرآن را نيز بر اين اساس تبيين مى كند كه قرآن وسائط را حذف
مى كند تا شنوندگان خواب آلوده را بيدار نمايد. شايد به همين دليل باشد كه ايشان از كنار تفسير
بسيارى از آيات علميِ قرآن، به اختصار مى گذرد و به تبيين لغويِ آيه اكتفا مى كند يا توضيحاتى بسيار
ساده ومعمولى براى آن ارائه مى دهد.

قرآن در دو آيه، با اين بيان كه:

خلق السموات بغير عمدٍ ترونها ...(95)
و رفع السموات بغير عمدٍ
ترونها(96)

به مسئله جاذبه اشاره كرده است؛ اما علامه هيچ توضيحى درباره بغير عمد ترونها نمى دهد.

قرآن در آياتى چند با تعابير مختلف به اين حقيقت اشاره داردكه ماه مستقلاً داراى نور نيست و نور خود
را از خورشيد مى گيرد. علامه، تنها در يك مورد، به اين حقيقت اشاره مى كند و در موارد ديگر با پرداختن
به معناى لغوى، از آن مى گذرد.(97)

/ 249