اصحاب فيل
سوره فيل از سوره هاى كوچك قرآن است كه به واقعه اى مهم اشاره دارد؛ يعنى واقعه شكست و نابوديِ لشكرىبزرگ كه براى ويران ساختن خانه خدا به مكه آمده بودند، اما نه به دست يك لشكر انسانى، بلكه توسط جنود
الهى و پرندگانى به نام ابابيل و به وسيله سنگ هاى سجّيل. عبده در تفسير اين آيات، اين احتمال را مطرح
كرده كه آن چه هلاكت اصحاب فيل را موجب شده بود، امراضى همچون وبا يا جذام بوده است.سيد قطب پس از نقل
سخنان عبده، در اين باره تفسير آيات را بر مبناى معناى ظاهرى شان ترجيح داده و علت آن را چنين توضيح
مى دهد كه اگر اين نظر را انتخاب كرده، نه بدان علت بوده كه اين تفسير يا آن يكى، بيش تر بر قدرت
خداوند دلالت دارد يا اين كه بهتر مى تواند اين واقعه را توضيح دهد.اين هر دو احتمال، از نظر امكان
وقوع و از نظر دلالت بر قدرت و تدبير خداوند، يك سان هستند. در اين مورد، اين قول را كه اين واقعه اى
خارق عادت بوده برمى گزيند؛ چرا كه سياق سوره اقتضاى آن را دارد و آن چه با سياق سوره مطابقت دارد،
اين است كه اين حادثه به غير از سنن معمول روى داده است.او بر تفسير عبده، اشكال ديگرى نيز مى گيرد و
آن اين كه مشخصات جذام و
حصبه با آن چه درباره اين واقعه گفته شده، نمى خواند.او در تفسير خود از اين سوره، به آن چه درباره اين پرندگان و سنگ هاى همراهشان گفته شده نمى پردازد و
درحد نص باقى مى ماند.(91)
داستان حضرت سليمان و توانايى هاى ويژه اش
حضرت سليمان يكى از پيامبران خداوند است كه قرآن او را برخوردار از توانايى هاى ويژه اى مى داند. اوبه زبان پرندگان آشنا بوده، سخن مورچگان را درك مى كرد و برخى فلزات براى او نرم بودند.(92) مخلوقات
گوناگونى در خدمت او بودند، باد در تسخير او و جنيان و پرندگان در ركاب او خدمت مى كردند.خداوند در سوره انبياء به مسخّر بودن باد براى حضرت سليمان اشاره مى كند.(93) سيد قطب در پاسخ سؤال از
چگونگيِ آن مى گويد كه قدرت مطلقه خداوند، سؤال بردار نيست.(94)در تفسير سوره سبأ از اين امر با
استناد به خود آيه قرآن(95) توضيح مى دهد كه خداوند، باد را مسخّر حضرت سليمان ساخت. اين باد به هنگام
رفت، به مدت يك ماه به سوى سرزمينى معيّن كه در سوره انبياء سرزمين مقدس ناميده شده مى وزد و در هنگام
بازگشت نيز به مدت يك ماه برخلاف جهت قبلى جريان مى يابد.اين امر بنابه مصلحت حضرت سليمان صورت مى
گرفت كه آن را به فرمان خداوند محقق مى ساخت.(96) و در تفسير آيات سوره صاد كه به همين موضوع اشاره
دارند،(97) آن را نه خارج از اراده خداوند و نه امرى غيرممكن، براى او مى داند.(98) سيد قطب در هيچ يك از
اين موارد، از حد نص قرآن خارج نشده، وارد اساطير و اسرائيليات نمى گردد.خداوند در سوره سبأ مى فرمايد: ... واسلنا له عين القطر.(99)و سيد قطب در تفسير آن مى آورد:سياق آيات به اين اشاره دارند كه مس گداخته شده، معجزه اى بوده است خارق العاده، همچون نرم بودن آهن
براى حضرت داود. و چه بسا به اين صورت بوده كه خداوند چشمه اى آتش فشان را از مس گداخته از اعماق زمين
براى او پديدار ساخته يا اين كه ذوب كردن مس را به او الهام نموده تا جريان يابد و قابليت ريخته گرى و
چكش كارى را پيدا كند.(100)لطف خداوند به حضرت سليمان به اين موارد محدود نمى شود، بلكه او به زبان پرندگان نيز آگاه بوده است.سيد قطب در توضيح اين لطف الهى كه در سوره سبأ به آن اشاره شده، آن را موهبتى الهى براى حضرت سليمان
مى داند و آن را امرى خارق العاده معرفى كرده كه از طريق كوشش و تلاش و ديگر راه هاى معمول بشرى، بدان
دست نيافته است. از نظر او تفسير اين پديده ها براساس تحقيقات علمى جديد، چنان كه برخى مفسران گفته
اند، درواقع خارج كردن اين خرق عادت از ماهيت خودش است.(101)سيد قطب در تفسير داستان هاى قرآن، بسيار اندك سخن مى گويد و از تحليل عقلى مى پرهيزد؛ اما موارد
استثنا نيز وجود دارند. نمونه اى از اين تفسير را در داستان حضرت سليمان و نيز در داستان حضرت موسى(102)مى يابيم كه تنها به ذكر مورد اول مى پردازيم. او در تفسير داستان هدهد با حضرت سليمان، به تحليل عقلى
پرداخته، پرندگان، جنيان و انسان هايى را كه درخدمت آن حضرت هستند، به يك گروه، نه همه افراد آن نوع،
محدود مى كند.او براى اين مطلب، دليل مى آورد كه اگر تمام پرندگان درخدمت حضرت سليمان بودند چگونه
مى توانست غيبت يك هدهد را در بين ميليون ها هدهد متوجه شود، چه برسد به ميليون ها پرنده.(103) اما نمى
گويد كه همين متوجه شدن حضرت سليمان نيز امرى خارق العاده بوده است.