عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
او
حتى اين ايمان به غيب را در زندگيِ بشر، بر روى زمين نيز داراى تأثيرى بسيار تلقى مى كند و مى گويد:كسى كه در محدوده كوچكى كه حس او درك مى كند، مى زيد، هيچ گاه مانند كسى نيست كه درهستيِ بزرگى زندگى
مى كند كه به بصيرت، آن را درمى يابد و واقف است كه محدوده آن بسيار فراتر از هر زمان و مكانى است كه
در مدت كوتاه زندگى اش آن را درك مى نمايد. (139)او به طور مشخص، هدف از اشاره به خلقت آسمان ها و زمين را در شش روز، كه غيب معرفى كرده بود، اين مى
داند كه حكمت تقدير و تدبير و نظامى را كه هستى از ابتدا تا انتها براساس آن حركت مى كند، گوشزد
نمايد.(140)همچنين در تفسير آسمان هاى هفت گانه، تفسير راحوزه پرداخت به معناى آن و تعيين شكل و ابعاد
آن نمى داند و به قصد كلى از اين عبارت اكتفا مى كند كه هستى، زمينش و آسمانش، همه دركامل ترين صورت و
در مناسب ترين موقعيت آفريده شده اند.(141)او هدف قرآن را از پرداختن به مسئله راندن شياطين توسط شهاب ها توضيح مى دهد و مى گويد: هدف آن است كه
بشر بداند كه شياطين هيچ راهى به آسمان ندارند و جمال خيره كننده آن همواره محفوظ است و برتريِ آن از
هر رجس و پليدى يى مصون است.(142)مفسر فى ظلال القرآن از داستان خلقت آدم، بيان حقيقت وجود و ماهيت انسان و چگونگيِ پيوند ميان آن دو
را استفاده مى كند و آنها را تنها مباحث ثمربخش و هدايتگر براى بشر در اين داستان مى خواند.(143)همچنين
در جاى ديگر، درباره آن مى گويد كه اين، قصه نيست، بلكه بيان حقيقت انسان است و پيدايش او و جهان هاى
پيرامون او و مسيرى كه خداوند براى او پسنديده و گرفتارى هايى كه مانع او مى گردند و پايانى كه در
انتظار او است.(144)