عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آنها نه تنها مى توانند بر روى زمين زندگى كنند، بلكه داخل زمين و خارج زمين هم مى توانند به سر
برند.(40)آنها خود مى گويد: وأنا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرساً شديداً وشهباً وأنا كنا نقعد منها
مقاعد للسمع ....(41)آنها بر ادراك بشر، به غير از بندگان خالص خداوند، داراى نفوذ و صاحب تأثيرند. در آيه شريفه آمده است:قال: فبعزّتك لأغوينّهم اجمعين اى عبادك منهم المخلصينليكن نمى توانند براى انسان هايى كه به آنها
پناه مى برند، مفيد باشند.(42)آنها از غيب اطلاعى ندارند.خداوند در داستان حضرت سليمان مى فرمايد:فلما قضينا عليه الموت مادلهم
على موته اى دابة الارض تأكل منسأته. فلما خرّ تبيّنت الجن أن لو كانوا يعلمون الغيب مالبثوا فى
العذاب المهين(43)اگر آنها از غيب آگاه بودند خود را از رنج و عذاب مى رهانيدند.(44)همچنين در آيه ديگر
از قول آنها مى فرمايد: وأنا لاندرى أشر اريد بمن فى الارض أم أرادبهم رشداً.بين آنها و خداوند خويشاوندى وجود ندارد و در برابر قدرت خداوند ناتوان هستند،(45) انه جد تعالى جد
ربنا ما اتخذ صاحبة ولاولداً.و نيز ...نا ظننا أن لن نعجز اللّه فى الارض ولن نعجزه هرباً.جن همچون بشر، قابل هدايت و ضلالت است.(46)آنها همراه بشر محشور خواهند شد تا در بهشت و جهنم، پاداش وكيفر ببينند.(47)آنها خود مى گويند: وأنّا
منّا المسلمون ومنّا القاسطون فمن اسلم فاولئك تحرّوا رشدا وأما القاسطون فكانوا لجهنم حطباً.(48)همان گونه كه درعمل مى بينيم، سيد قطب نشان مى دهد كه شديداً به اصلى كه در مباحث غيبى بيان كرده،
پايبند است. توقف درحد نص سخنى است كه وى مرتب تكرار مى كند. او در توصيف جن وملائكه، از آن چه درآيات
الهى آمده است فراتر نمى رود.از اسرائيليات شديداً مى پرهيزد(49) و حتى به احاديث نبوى نيز، على رغم
معتبر شمردنشان، در اين امور تمسك نمى جويد. در مواردى هم كه به حديث اشاره مى كند، مطلبى را براصل
قرآن نمى افزايد.(50)پايبنديِ او به اين اصل، تا بدان جا است كه نه تنها از افزودن مطلبى برگفته قرآن
مى پرهيزد، بلكه حتى از سخن گفتن و توضيح درباره آن چه خود قرآن طرح نموده نيز سر باز مى زند. اگر در
داستان خلقت آدم، سخن نگفتن درباره مكان و زمان وقوع اين حادثه، توقف درحد نص باشد، اما سكوت درباره
آن چه قرآن دراين باره براى ما نقل كرده است و اجتناب از ارائه توضيحى درباره بال هاى فرشتگان را
ديگر نمى توان توقف درحد نص دانست.دربحث جن نيز عدم تعيين محل زندگيِ آنها بر روى زمين را مى توان
توقف درحد نص به شمار آورد، اما پرهيز از تبيين نحوه تزيين اعمال و...، ديگر از آن جمله به حساب نمى
آيد.درواقع اين، پيمودن راه اهل حديث و توقف در درك نص است نه درحد نص. بسيار تفاوت است بين آن كه بكوشيم
مفهوم آيه را دريابيم، اما به معناى روشنى دست نيابيم همچنان كه در تماميِ آيات قرآن چنين امرى ممكن
است و بين اين كه از درك مفهوم آيه، سر باز زنيم و از آن نهى كرده، آن را باطل شماريم.سيد قطب در توصيف ملائكه و سخن گفتن از آنها هيچ گاه راه مجاز و تمثيل را نمى پيمايد و از آن چه در اين
باره آمده است به ظواهر آن اكتفا مى كند. در بحث جن نيز همين روش را پيش مى گيرد و از تمثيل و مجاز مى
پرهيزد. اما در چند مورد سخنى مى گويد كه راه را براى بحث هاى ديگر درباره اين موجودات باز مى كند.در تفسير آيه: ومن الشياطين من يغوصون له و...(51)مى گويد: هر ناپيداى جن است.(52)و در تفسير آيه: ... ومن
الجن من يعمل بين يديه باذن ربه ...(53)جن را هر پوشيده اى كه به چشم بشر نيايد، توصيف مى كند(54) بدون آن
كه حوزه اين پنهان بودن را معين كند.هم او در تفسير سوره جن، منكران را مخاطب قرار داده، مى پرسد:آيا تمام مخلوقات هستى را شناخته اند كه
در بين آنها جن نبوده است؟... آيا همه نيروهاى پنهان هستى را شناخته اند كه در بين آنها جن نبوده است؟... آيا تماميِ نيروهايى را كه از آنها بهره بردارى مى كنند، ديده اند كه در بين آنها جن نبوده است؟و
از اين نيروهاى شناخته شده، برق را مثال مى زند كه بشر از ديدن آن ناتوان است.(55)و در واقع، بر اين
احتمال صحه مى گذارد كه جن نه مخلوقاتى داراى تشخص، همچون انسان، بلكه نيروها و قواى طبيعى يى
باشند، همچون برق، مغناطيس و جاذبه؛ اما تنها با اين ويژگى كه قابل ديدن نباشند.