است، محال نشمارد.(63)از اين سه هدف، مورد دوم، هدف اصلى و واقعى محسوب مى شود و ديگر انديشمندان اسلامى نيز به آن تصريح
كرده اند. اما درباره هدف اول بايد گفت كه اگر ما اختيارخداوند را درنظام هستى به معجزات محدود كنيم،
در آن صورت واقعاً دست خداوند را نعوذ باللّه بسته دانسته ايم كه اختيارش چنين اندك است.اما اگر
مراد از اين سخن، اين باشد كه معجزات دليلى روشن و نمونه اى بارز از اين گونه موارد هستند كه به اين
معجزات هم محدود نمى شوند، در آن صورت، لازمه اين سخن اين باور است كه چنين وقايعى مرتب روى مى دهند.و بنابراين، اولاً، ديگر نمى توان آن را خارق عادت ناميد. و ثانياً، با عقيده خود مفسران المنار
هماهنگ نيست؛ زيرا آنان نه تنها هيچ چيز را هم سنخ معجزه نمى دانند و بر تباين امورى چون سحر، تصريح
مى كنند، بلكه سلسله معجزات را نيز پايان يافته اعلام مى كنند.رشيد رضا در بند سوم در برابر علم زدگانى مى ايستد كه با متعلق دانستن معجزات به دوران طفوليت و
خرافه پرستى بشر، آن را بى قدر و ارزش مى خوانند، و مى كوشد تا براى آن اهميتى متناسب با پيشرفت علوم
قائل شود.او با ارائه اين دليل، به آنان مى گويد كه معجزه نه تنها عقل را كنار نمى گذارد، بلكه چشم آن
را به افق هاى تازه مى گشايد وهمان ذهنيتى را در بشر شكل مى دهد كه پس از قرن ها امروز بشر با پيشرفت
علم به آن دست يافته است.اما آيا اين استدلال پذيرفتنى است؟اگر مردمانى كه براى صدق رسالت، نشانه
اى روشن و امورى غيرعادى را درخواست مى كردند، اين چنين مى انديشيدند كه اينها امورى غيرعادى وخارج
از قدرت بشر نيستند، در آن صورت، اين معجزات نيز نمى توانست گواهى صادق بر رسالت تلقى شود.
روش مفسران المنار در تفسير آيات و روايات درباره معجزات
روش رشيد رضا و عبده در تفسير آيات و رواياتى كه از معجزات و خوارق عادات سخن مى گويند، مبتنى بر نگرشآنان به معجزه و جايگاه آن در عالم است.از نظر آنان براى حمل آيات و روايات بر معجزه بايد به نكات زير
توجه كرد:الف) امرى باشد كه از نظر عقل محال شمرده نشود و از ممكنات به حساب آيد.مفسران المنار در تفسير آيات 50
- 49 سوره بقره(64) موضوع آنها را امرى ممكن دانسته، تصريح مى كنند كه شرط پايبندى به ظواهر آيات، در
امور خارق عادت، اين است كه از ممكنات باشد.(65)ب) از آن جا كه اصل به وجود آمدن همه پديده هاى اين عالم، از طريق نظام علّى، عادى است، پذيرفتن هر
خبرى برخلاف آن به اقامه دليل نيازمند است.بنابراين، در روايات، تنها به مواردى مى توان استناد كرد
كه صدور آن از معصوم قطعى باشد.رشيد رضا در تفسير داستان لوط، به پاره اى روايات اشاره كرده، آنها را از جمله اسرائيليات مى خواند و
توضيح مى دهد كه چنين سخنانى بر مطالبى مبتنى است كه علم آنها را تكذيب مى كند. سپس در پاسخ به نقد
خود، با اشاره به ممكن بودن اين امور از نظر عقلى، به اين كه دانسته هاى علمى، مبناى پذيرش در اين
موارد قرار گيرد، اشكال مى كند. او باز هم به اين نقدِ نقد، پاسخ مى دهد و مى گويد:شرط اول براى پذيرش روايتى كه درباره واقعه اى آمده است كه برخلاف قوانين و نواميس الهى براى به وجود
آمدن و از بين رفتن، روى داده است، اين است كه روايت يا وحى الهى باشد كه به تواتر يا به سند صحيح با
...سناد متصل و با حداقل شذوذ و اشكال از معصوم نقل شده باشد.(66)وى در جاى ديگر نيز مى پذيرد كه اگر روايت صحيح باشد براى توضيح قرآن از آن استفاده مى شود. اما خود
قرآن، اگرچه صدور آن از وحى به تواتر قطعى است، تفسير آن محل اختلاف است.در اين موارد نيز اصل، حمل
بر غير معجزه است مگر آن كه:1. دلالت قطعى باشد وتأويل خارج از محدوده لغت و تحكم به شمار آيد يا اين كه دلالت قطعى نباشد، اما
ظاهر اين گونه حكم كند و معارضى نباشد.