بازبينيِ نظرى در نظام سياسى حاكم - عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بازبينيِ نظرى در نظام سياسى حاكم

مخالفان سياسى براى تغيير نظام سياسيِ حاكم بر امپراتوريِ عثمانى و كشورهاى اسلامى، در كنار
اقدامات عملى، ناگزير به پرداختن به مباحث نظرى نيز بودند. از آن جا كه نظام حكومتى از پيوندى محكم
با دين رسمى برخوردار بود و اعتبار خود را از آن مى يافت، مباحثى كه بدين منظور عنوان شد، كاملاً
بامعارف دينى مرتبط بود و لذا موضوعات و بسيارى از شيوه هاى طرح مباحث دينى را تحت تأثير قرار داد.

تلاش هاى مخالفان را مى توان در دو محور عمده خلاصه كرد: از يك سو شكستن طلسم تقدس شيوه حكومتى موجود
و بى اعتبار ساختن آن. و از سوى ديگر طرح نظريات جديدى از اسلام درباره نظام سياسى، به ويژه در مقوله
آزادى و عدالت اجتماعى تا بتوانند به نظام هاى سياسيِ موردنظر خود اعتبار بخشند.(65)

الف) شكستن طلسم تقدس نظام سياسيِ حاكم

خلافت شيوه اى حكومتى بود كه نزد اهل سنت از پشتوانه اى هزار و چند ساله در تاريخ اسلام برخوردار بود.

غير از سيره گذشتگان، احاديث و اقوال بسيارى نيز مؤيد آن به شمار مى آمد. از ديدگاه مبارزان، انتقاد
تاريخى به منظور بازشناسيِ باورهاى بى پايه، تعميم هاى نابه جا و رفتارهاى ناسنجيده و ارزيابيِ
مجدد و عميق گذشته، فارغ از تعصب ها امرى اجتناب ناپذير مى نمود.

انتقاد تاريخى در عين حال كه تمامى
پيشينه جامعه اسلامى را جز دوره خلفاى چهارگانه، به عنوان دور شدن از تعاليم قرآن و پيامبر اكرم زير
سؤال برد،(66) تلاش براى يافتن و چهره پردازيِ قهرمانان اصيل اسلام و نمونه هاى واقعيِ مسلمانان را
نيز بايسته نمود.(67) در چنين فضايى بود كه الگوهاى بى بديل اسلامى، هم چون حضرت فاطمه و حضرت زينب و
نيز امام حسن و امام حسين(ع) كه از ديرباز شيعه به تعلقش به آنان شناخته شده است، در كنار قهرمانان اهل
سنت، به عنوان مثل اعلاى مسلمانان مترقى در جامعه اهل سنت معرفى شدند.(68)

پيدايش چنين جريانى در ميان اهل سنت، به آماده كردن زمينه براى نزديك شدن شيعه و سنى كمك كرد. همسخنى
در برابر استعمار و به ويژه در مسئله فلسطين، اين روند را سرعت بخشيد. دعوت مناديان اصلاح در جامعه
اهل سنت به معتبر دانستن منبع عقل و به كار بستن اجتهاد، كه غالباً تفكر سنى به ويژه بخش حاكم آن در
برابرش ايستاده بود و برعكس شيعه مروّج آن محسوب مى شد، اين گرايش را تشديد كرد. فتواى بى سابقه شيخ
محمد شلتوت، فقيه الازهر به جواز پيروى از مذهب شيعه اثنى عشرى در كنار چهار مذهب رسميِ اهل سنت در
مصر،(69) مهم ترين پيامد اين جريان است.(70)

تاريخ اسلام تنها بخش حوزه معارف اسلامى نبود كه مورد تجديد نظر قرار گرفت، بلكه اين امر ديگر بخش
هاى انديشه دينى را نيز دربر گرفت. تقدس خلافت، تنها در سيره گذشتگان ريشه نداشت، بلكه احاديث بى
شمار از پيشينيان در تأييد و تثبيت آن وارد شده بود و متزلزل شدن اين باور، اين دو حوزه را به شدت
تكان داد و جامعه دينيِ اهل سنت را پذيراى بازنگرى در اين احاديث از جهت سند و محتوا كرد(71) و اطمينان
آنان را از صحت و اعتبار اقوال گذشتگان، كه همواره از منزلتى بس بلند در ميان سنى ها برخوردار بودند،
سلب كرد.(72)

اين احساس به خوبى در سيره عبده و سِر سيد احمدخان نمايان است. نقل شده كه آن دو برخلاف روش معمول در
تدوين تفسير، اعتنايى به آراى گذشتگان نمى كردند و به آن وقعى نمى نهادند.(73)

از ميان اولين تأليفاتى كه به نقد باورهاى ديرين اهل سنت پرداختند، نوشته هاى طه حسين درخور تأمل
است. وى در كتاب الفتنة الكبرى به بررسيِ تاريخ اسلام و تحليل آن با نگرشى نقادانه مى پردازد. دو مجلد
از اين مجموعه به وقايع زمان عثمان و حضرت على للَّه اختصاص دارد كه تا حد قابل ملاحظه اى به دور از
تعصب فرقه اى و منصفانه نگارش يافته است.(74)

اين كتاب او را شايد بتوان سر سلسله كتبى دانست كه با
نگاهى نو به گذشته تدوين شده است. بعدها نيز آثار ديگرى از اهل سنت، به ويژه درباره واقعه كربلا
تدوين شد كه با آن چه به صورت كليشه اى در اين زمينه رواج يافته بود، تفاوتى فاحش داشت. در اين جا كافى
است به گفته عبدالقادر مازنى درباره امام حسين للَّه اشاره كنيم كه مى گويد:

هر قطره از خون او، هر حرف ازنام او و هر جلوه از خاطره او تبديل به مينى شد كه سرانجام بنياد حكومت
بنى اميه را بركند و برباد داد.(75)

به سختى مى توان باور كرد كه اين سخن را نويسنده اى از اهل سنت گفته باشد و اين به خوبى مى تواند
دگرگونيِ انديشه هاى ديرين را بنماياند.

/ 249