زمان تورات اصلى، توسط فردى از بنى اسرائيل نگاشته شده است. بنابراين اگرچه وحى الهى نيست، اما به
عنوان يك اثرتاريخيِ قديمى ارزشمند است.(110)رشيد رضا در تفسير عذاب هاى قوم فرعون، روايات نقل شده را از اسرائيليات مى خواند و سخنان خود تورات
را تا آن جا كه با قرآن مخالف نباشد، براى پذيرفتن از اين اسرائيليات معتبرتر مى داند و به نقل از آن
درباره اين موضوع مى پردازد.(111)در تبيين منّ در آيه 57 سوره بقره(112) به سفر خروج،(113) در تعيين محل
استسقا، به همان منبع(114) وهمچنين درتعيين سن حضرت ابراهيم و ساره به سفر تكوين(115) استناد مى كند.همچنين حكايت تورات را على رغم اضطراب متنش، قرينه اى براى تفسير قرآن و قول به استقلال دو واقعه ياد
شده در آن، يكى داستان ميقات و نزول تورات(116) و ديگرى بار يافتن بزرگان بنى اسرائيل و درخواست رؤيت
آنها و به دنبال آن، مرگ و زنده شدنشان مى داند.(117)حكايت عهدين از سرگذشت پيشينيان، در بسيارى از موارد، مانند وقايع، شخصيت ها و ترتيب آنها، با حكايت
قرآن متفاوت است. عده اى چنين شبهه كرده اند كه قصه هاى قرآن از اهل كتاب گرفته شده است و اين وجوه
تفاوت، ناشى از اختلال در حافظه نبى اكرم كه ساحتش از آن مبرا است و دست بردن در آنها مى باشد. مفسران
المنار به اين شبهه پاسخ مى دهند(118) و وجود داستان هايى را كه در قرآن آمده، اما در عهدين ذكرى از
آنها نيست، گواه بطلان اين ادعا مى دانند(119) كه قصه بقره از جمله اين موارد است كه درعهدين بدون
حكايت خود داستان، تنها حكم آن بيان شده است.(120)رشيد رضا تصريح مى كند كه در صورت تعارض نيز، تنها سخن قرآن صحيح وقابل اعتماد مى باشد؛ چراكه سرچشمه
آن وحى الهى است، در حالى كه عهدين تحريف شده و دست خورده اند.(121)در داستان حضرت لوط نيز، مطالب تورات را مبنى بر عدم عصمت انبيا مخالف با قرآن اعلام مى كند.(122) در
داستان حضرت نوح هم كه حكايت قرآن با حكايت آن در سفر تكوين متفاوت است، پس از نقل داستان، وجوه
اختلاف را برمى شمارد و سخن را در يك مورد با قرآن هماهنگ معرفى مى كند و آن اينكه سبب طوفان، خشم
خداوند بر مردم به خاطر فساد و ظلمشان بوده است.(123)در جاى ديگر، رشيد رضا محاجه حضرت ابراهيم را با ملائكه درباره قوم لوط از سفر تكوين نقل كرده، به
دنبال آن، خواننده را به دقت درعبارات فرا مى خواندكه چه سان قرآن گزيده و مفيد مى گويد، و خداوند را
از تشبيه به مخلوقاتش منزه مى دارد، حال آن كه تورات خداوند را به بندگانش تشبيه كرده، بيهوده
داستان را به درازا مى كشاند.(124)
هدف قرآن از پرداختن به سرگذشت پيشينيان
تاريخ هدف قرآن نيست. عبده و رشيد رضا از جمله نخستين مفسرانى هستند كه به اين نكته توجه و بر آنتأكيد كردند و براساس آن به بررسى و تحليل داستان هاى قرآن پرداختند. آنان در اين باره مى گويند كه
تاريخ به عنوان يك علم، چيزى نيست كه از يك كتاب الهى انتظار رود، و در اين كتاب، مطلبى صرفاً به
منظور گزارش حوادث تاريخى نيامده است.(125)رشيد رضا در جايى ديگر، همين سخن را تكرار كرده، مى گويد:مكرراً بيان كرديم كه رويدادهاى تاريخى و ثبت وقايع و زمان و مكان آنها از اهداف قرآن نيست.(126)و در
جاى ديگر مى گويد:تاريخ نگارى مقصود قرآن نيست؛ چون مسائل آن از آن جهت كه تاريخ است از مطالب مهم
دينى به شمار نمى رود. دين به تاريخ با چشم عبرت مى نگرد و بس ....(127)بنابراين، هدف قرآن از ياد كردن امت هاى گذشته، عبرت آموزى و پند دادن وبيان سنت هاى خداوند در بين
امت ها و اقوام و قوّت قلب بخشيدن به خاتم الرسل عليه الصلاة والسلام است. همان گونه كه در آيات علمى
نيز هدف، نشان دادن قدرت، حكمت و رحمت خداوند بود.(128)