استدلال بر وجود عالمى ماوراى اين جهان مادى كه ملائكه و جن بدان تعلق دارند - عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استدلال بر وجود عالمى ماوراى اين جهان مادى كه ملائكه و جن بدان تعلق دارند

اين موضوعى است كه صاحب تفسير جواهر، همّ خود را به آن مصروف داشته و آن را محور اصليِ بحث قرار داده
است. طنطاوى معتقد است كه جن و ملائكه به عالمى تعلق دارند كه از نظرها پنهان است، عالمى كه وحى، ما
را از آن مطلع مى سازد، اما عقل براى آن دليلى ندارد.(1)

او در دنيايى زندگى مى كند كه پيشرفت هاى علم
تجربى، ذهنيت ويژه اى به مردمان عصرش بخشيده و موجب شده تا بسيارى از مردم، به ويژه روشنفكران، از
پذيرش آن چه عقل با آن آشنا نيست سر باز زنند و وجود چنين عوالمى را انكار كنند، اگرچه از طريق نقل
ثابت شود، وحى آن را تأييد كند و تماميِ زندگان به آن ايمان آورند.(2)

از نظر آنها دست يابيِ علم، به علت بيمارى ها و ناتوانى ها در انسان، حيوان و گياه با كشف ميكرب، موجب
مى شود تا نه تنها وجود هر علتى جز سوء تغذيه و حالت هاى قابل مشاهده مشابه براى بيمارى هاى انسان و
گياهان و حيوانات را نفى كنيم، بلكه همچنين به ما مى فهماند كه سر منشأ افكار خوب و بدمان را نيز در
حالت ها، آموزش ها و استعدادهايمان بجوييم. در اين ميان، ديگر جايى براى ملائكه و شيطان نمى ماند.

چگونه مى توان پذيرفت و تصديق كرد كه شياطين ما را گمراه مى سازند و ملائكه هدايتمان مى كنند؟(3)

براى كسانى كه اين گونه مى انديشند نمى توان به وحى و نقل استدلال كرد و بايد راهى غير از اين پيمود و
برهانى ديگر اقامه نمود. طنطاوى در پاسخ به اين اشكال، تلاش خود را بر اثبات وجود عالَم ملائكه
وشيطان متمركز مى كند و مى كوشد بدون استناد به وحى و نقل، آن را پاسخ گويد.

الف) او استدلالى را از كتابى كه به قلم عالمان هندى نوشته شده، نقل مى كند. خلاصه سخن آنان اين است كه
همه مردم، در شرق و غرب عالم، سخن عالمان هر رشته اى را مى پذيرند و نظريات وعقايد آنها را باور
دارند. اگر پزشكان به آنها از بروز وبا يا جذام يا هر بيماريِ ديگرى هشدار دهند، از گفته آنان پيروى
مى كنند و سخنانشان را مى پذيرند و دستوراتشان را انجام مى دهند.

همين طور عالمان حساب و نجوم و طبيعت
و كشاورزى ... در حالى كه خود آنان شخصاً به اين مطالب نرسيده اند. آنها خوب مى دانند كه براى هر علمى،
راه تحقيق و مطالعه اى وجود دارد، هر علمى بر اصولى مبتنى است و به مطالعه قوانينى مى پردازد و خواصى
را بررسى مى كند. هر كسى هم كه اين راه را دنبال كند، به همان نتايج و حقايقى دست مى يابد كه عالمان
بدان رسيده اند. از اين رو به بزرگيِ اجرام آسمانى مطمئن هستند اگرچه خود، آن را تحصيل نكرده اند. و
از بيمارى ها مى هراسند اگرچه خود، خطر آن را درنيافته اند.

مؤلف كتاب پس از اين سخنان، مسئله اعتقاد به عالم روحانى را نيز با اين موضوع قياس مى كند و مى گويد:

در بين مردم، از ملت ها و مذاهب مختلف، كسانى هستند كه از امور مادى كناره گرفته اند و به رياضت نفس
مشغولند. آنها به ما از جهانى خبر مى دهند كه از نظرها پنهان است. اينان نيز در رشته خود عالِم هستند و
حكم آنان حكم پزشكان و ستاره شناسان است.

مردم همان گونه كه سخن آنها را مى پذيرند بى آن كه خود در اين
علوم مادى درس خوانده باشند، همين طور هم بايد سخنان اين عالمان روحانى را بپذيرند، اگرچه در اين
علوم روحانى تحصيل نكرده باشند. آنها هم اگر قوانينى كه روحانيان مقرر كرده اند، رعايت كنند و علومى
كه آنها مى گويند بياموزند، به همان نتايجى دست مى يابند كه آنها بدان رسيده اند و چيزيِ را خواهند
شناخت كه اكثريت از آن غافلند.

/ 249