مخاطبان قرآن - عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مخاطبان قرآن

هر سخنى با درنظر گرفتن مخاطبى ايراد مى شود. مخاطب، از جمله مهم ترين عوامل تعيين كننده مفهوم سخن و
مراد گوينده است. قرآن نيز كلامى الهى است كه از اين قاعده مستثنا نمى باشد. مشخص شدن اين كه مخاطبان
قرآن چه كسانى هستند به ما كمك مى كند تا آيات قرآن را بهتر درك كنيم.

عبده و رشيد رضا بر اين باورند كه اگرچه خطاب خداوند در قرآن متوجه كسانى است كه در زمان نزول قرآن مى
زيسته اند، اما آنها از آن جهت كه از ويژگى يى در شخصيتشان برخوردار بودند، مورد خطاب قرار نگرفته
اند تا اين ويژگى موجب شود قرآن به آنها اختصاص يابد، بلكه آنها از آن رو كه فردى از افراد نوع بشر
بوده اند مورد خطاب واقع شده اند و تنها خصوصيتشان اين بوده كه زمان حياتشان با اين ايام ويژه مصادف
گرديده بود. بنابراين، مخاطب قرآن نوع بشر است و قرآن بر تمام افراد بشر، از دوران ظهور اسلام تا
برپاييِ قيامت، حجت است.(87)

باتوجه به اين برداشت، مى توان نتيجه گرفت كه معارف قرآن نه تنها به
معلومات زمان و عصر خاصى محدود نشده است، (88) بلكه مرزهاى كفر و ايمان را هم درمى نوردد و بشر را به
رغم كفر و ايمانش مخاطب قرار مى دهد؛ آنان در جايى كه دو احتمال در مورد مخاطب، مطرح است، يكى مؤمنان
و ديگرى تمام مردم، احتمال دوم را ترجيح مى دهند.(89)

از اين هم فراتر، آنان معارف الهى را به فهم خاصى
محدود نمى كنند و آن را از اين قابليت برخوردار مى دانند كه هركس از عالم و عامى مى تواند به قدر
معلومات و
فهم خود از آن بهره ببرد.(90)

اكنون كه از هدف و مخاطبان قرآن از ديدگاه مفسران المنار آگاه شديم مى توانيم به روش بيان قرآن در
اين باره بپردازيم.

روش بيان قرآن

الف) عبده و رشيد رضا اشاره مى كنند كه در مواردى بيان قرآن، ابهام دارد و علت آن را اين مى دانند كه
قرآن دين عموم، نه خاص مردم عرب يا غير آن است.(91) در توضيح اين مسئله مى توان به بحث متشابهات رجوع
كرد. در آن جا آنان اين پرسش را مطرح مى كنند كه چرا در قرآن متشابهاتى وجود دارد كه تنها خداوند و
راسخان در علم بدان آگاهند و چرا از محكمات نيستند تا همه مردم بتوانند آنها را درك كنند؟

در حالى كه
قرآن براى هدايت نازل شده و متشابهات موجب التباس درعقايد مى شوند و باب فتنه را براى اهل تأويل مى
گشايند؟

آنان در پاسخ به اين پرسش سه جواب را مطرح مى كنند؛ از جمله، اين كه پيامبران بر همه اقشار
مردم مبعوث گرديدند. بنابراين، دعوت دين متوجه همه افراد، از عالم و جاهل، با هوش و ابله و... مى شود. و
برخى مطالب را نمى توان در قالب عبارات به گونه اى آورد كه حقيقت و ماهيت آن را چنان تبيين كند كه هر
مخاطبى، عامى يا عالم، آن را بفهمد.

از اين رو چاره اى نيست جز آن كه معانيِ بلند و حكمت هاى دقيق، در
عبارات، به گونه اى گنجانده شود كه خواص به طور كنايه آن را دريابند و عوام درك آن را به خداوند تفويض
كنند و در حد
ظاهر آيه باقى بمانند. و بدين سان هركس به اندازه استعدادش از آن سخن بهره ببرد.(92)

اگرچه اين سخنان را عبده درخصوص متشابهات آورده است، اما مى توان آنها را درباره معارف علميِ قرآن
نيز صادق دانست و گفت: ابهام قرآن در برخى مسائل علمى، اين امكان را فراهم مى سازد تا مخاطبان آنها به
رغم تفاوت معلومات و استعدادشان از آن بهره مند گردند.

ب) از نظر مفسران المنار، قرآن در سخن گفتن از مردمان، سنت هاى الهى و آيات الهى، در آسمان و زمين و
آفاق و انفس، به اجمال سخن مى گويد. اين اجمال نه ناشى از كم اطلاعى است، بلكه از سوى كسى است كه علمش
به همه چيز احاطه دارد. او ما را امر كرده تا در زمين بنگريم، بينديشيم و سير كنيم تا اين حقايق
اجمالى را به تفصيل دريابيم و از اين راه، ترقى كرده، كمال يابيم.(93)

به اين بيان، خداوند به اجمال
سخن گفته است؛ زيرا مى خواسته ما را به تحقيق وادارد. اما شايد بتوان در اين مورد هم، همچون مورد قبل،
چنين استدلال كرد كه علت به كار بردن اين روش اولاً، اين بوده است كه قرآن كتاب هدايت است نه كتاب
علم. لذا نيازى به سخن گفتن تفصيلى نبوده است.

/ 249