چند نكته - عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اگر خداوند از يك آسمان نام مى برد، عقل مسلمانان درحد همان يكى باقى مى ماند و به تحقيق درباره غير
آن نمى پرداخت، اما آنان با شنيدن اين تعبير، براى درك آن، مطالعه فلسفه يونان را شروع كردند. سپس
ادامه مى دهد كه تعبير به هفت، آزمايشى از سوى خداوند است كه عقل پژوهندگان را متبحر ساخته است.(106)

در
موارد ديگرى نيز او از آيات و معارفى از قرآن با عبارت فتح باب تعبير كرده است(107) و حتى داستان
گاو در سوره بقره را فتح باب علم احضار ارواح ناميده است.(108)

آيا مى توان از سخن او چنين برداشت كرد كه مراد او از به كار بردن اين تعبير اين است كه قرآن سخن اول
را در همه علوم زده و زمينه ساز ظهور و باليدن آن علوم بوده است؟

و يا اين كه مراد او از عبارت فتح
باب اين است كه قرآن در اين مورد، علوم مذكور را به رسميت شناخته و براى آنها اعتبار و اهميتى قائل
شده است؟

هيچ پاسخى نمى توان داد؛ زيرا او تنها با اشاره اى از مسئله گذشته است.

طنطاوى در بحث ديگرى ضمن تفسير، سخنى دارد كه به سان عبارت قبلى، نيازمند توضيح و تفصيل بيش تر است.

او در آن جا امت اسلام را مخاطب قرار مى دهد كه در اين زمان كه آن را هنگام ظهور نور اسلام و پيشرفت آن
مى خواند به هفتصد آيه قرآن كه در آن، همه شگفتى هاى جهان بيان شده است، توجه كنند. آنان را دعوت مى
كند تا با اين علوم طبيعى همان كارى را بكنند كه گذشتگان با آيات ارث كردند.(109)

آيا در وراى اين دعوت، چنين ذهنيتى وجود دارد كه قرآن مشتمل بر اصول همه علوم است كه بايد با تأمل و
دقت به آنها دست يابيم؟ نمى توان چنين نتيجه اى گرفت. و اين از موضوعات مهم و مورد بحث طرفداران و
مخالفان تفسير علمى است.

چند نكته

غير از آن چه تاكنون درباره ديدگاه هاى صاحب تفسير جواهر، درتفسير آيات علميِ قرآن گفته ايم، موارد
ديگرى نيز وجود دارد كه به علت پيوستگى يى كه با اين مطلب دارد، در همين جا به آنها اشاره مى كنيم:

الف) رويه شباهت يابى

طنطاوى همچون برخى مفسران ديگر المنار و الميزان در برخى آيات، آن چه را كه از عالم طبيعت گفته
شده، مثلى مى داند براى روشن كردن يك حقيقت.

او در تفسير آيه:

ذلك و من عاقب بمثل ما عوقب به ثم بغى
عليه لينصرنه اللّه ان اللّه لعفو غفور ذلك بأن اللّه يولج الليل فى النهار ويولج النهار فى الليل
وانّ اللّه سميع بصير(110)

مى گويد:

خداوند حكم كرده است كه جزا بايد به اندازه گناه باشد.

و مى افزايد:

اين مسئله را به داخل شدن هر يك از شب و روز در ديگرى تشبيه نموده است. (111)

در جاى ديگر مى گويد:

هنگامى كه خداوند سبحان، مؤمن و كافر را مشخص مى كند، درپى آن، همان طور كه سنت
قرآن است، براى تبيين مثالى مى زند و آن دو را به دو دريا تشبيه مى كند.(112)

اما آن چه روش تفسيريِ او را از روش ديگر مفسران متمايز مى سازد، اين است كه به اين حد بسنده نكرده،
گامى فراتر گذارده و آن روابط و نظامى را كه قرآن يا علم، در عالم طبيعت جارى دانسته، در عالم انسانى
نيز حاكم مى كند و آن چه را ناظر بر بخشى از فعاليت هاى انسانى است، به ديگر حوزه ها تعميم مى دهد.

او معتقد است كه در طبيعت، همان چيزى كه در وحى وجود دارد، هست؛ زيرا وحى كلام خدا و طبيعت فعل خداوند
است؛ وكلام و فعل، از يك منشأ واحد هستند. بر همين اساس نيز نتيجه مى گيرد كه پس اگر در وحى خداوند،
محكم و متشابه وجود دارد، در طبيعت نيز بايد چنين باشد.(113)

او همين مطلب را مبنا قرار داده و به شبيه
سازى در موارد مختلف مى پردازد:

طنطاوى در بحث از حكمت ناسخ و منسوخ (بقره 106)، نسخ را شامل پديده هاى طبيعى و اعمال انسان مى داند و
مراد آيه را چنين بيان مى كند كه گويا مى فرمايد:

اى بندگانم!

من با كلمات درشت در آفاق آسمان ها و
اقطار زمين، در روز و شب، در كشتزارها و دشت ها نوشته ام كه هريك، ديگرى را نسخ مى كند و در جاى آن
قرار مى گيرد. وى همين امر را در عالَم انسانى و در اعمال انسان ها نيزجارى مى بيند كه اعمال گذشتگان
منسوخ مى گردد و جاى آن را اعمالى مترقى تر مى گيرد.

او اين مسئله را نويد بخش آينده اى روشن براى
مسلمانان تلقى مى كند. اگر امروز اروپا و آمريكا در زراعت و صنعت و بازرگانى موفقيت هاى چشمگيرى
دارند، به حكم اين قاعده، به مرور ايام، لاجرم مسلمانان علم آنها را فرا گرفته، جاى آنها را مى
گيرند.(114)

/ 249