عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم - نسخه متنی

شادی نفیسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحولى كه به پيدايش سبك هاى مختلف تفسيرى سبك ادبى، علمى، هدايى و حركى، ابداع روش هاى جديد تفسير
موضوعى و مقاله اى، طرح مجدد مفاهيم و مباحث گذشته از منظرى جديد، نظير بحث اعجاز، و راه يافتن
مباحثى نو در تفسير، به ويژه مباحث سياسى و اجتماعى انجاميد و تمامى دنياى اسلام را با وجود تفاوت
مذاهب و اختلاف مناطق و گوناگونيِ مليّت ها يك سان دربرگرفت.(1)

شكى نيست كه اين تحولات به خوديِ خود روى نداده اند. و ترديدى وجود ندارد كه دست يابى به شناخت درست
از كوشش هاى مختلف تفسيرى نيز تنها در پرتو شناخت همين مقتضيات زمانى كه شكل گيرى آن را باعث شده
اند، امكان پذير است.

از اين رو، تلاش ما در اين فصل اين است كه ريشه دگرگونى ها را دريابيم و نشان
دهيم كه از چه راه هايى و چگونه دانش ها و آگاهى هاى نو به جامعه اسلامى راه يافت يا در آن به وجود آمد
و به همراه خود فضا و موضوعات مورد بحث مسلمانان، به ويژه مفسران را دگرگون ساخت، آنها را در برابر
پرسش هاى جديد و چالش هاى نوين قرار داد، به افزايش حساسيت هاى اجتماعى و سياسى آنها انجاميد و نگرش
آنها را در برخى جنبه ها متحول ساخت. و در نتيجه در تفسير اين دوره تأثيرى روشن بر جاى گذاشت تا بدان
جا كه از تفاسير دوره هاى قبل متمايز گرديد.

نگرش مسلمانان به دانش جديد (اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم)

تاريخ مسلمانان را همچون تاريخ هر امتى، فرودها و فرازها رقم زده اند. جهان اسلام در قرون اوليه خود
جامعه اى قوى، جوان، مستعد و پيشرو برپايه تعاليم اسلام بود با روحى پرتكاپو براى حركت به سوى جنگ و
پيروزى و روحيه اى سرشار از كنجكاوى و عشق به آموختن دانش و آزموده هاى جديد.

از همين رهگذر،
مسلمانان تمدنى درخشان آفريدند، در زمينه دانش و كارشناسى، پايه اى والا يافتند و بر گنجينه هاى
دانش بشرى افزودند،(2) از علوم تجربى گرفته تا اخلاق، فقه، حقوق، فلسفه، ادبيات، مكانيك، شناخت
بيمارى ها و كشف داروهاى تازه، نظام هاى سياسى، آداب معاشرت فردى و صنفى، سنت دانشگاهى، تربيت و
نگاهداريِ پرندگان و دامدارى، استخراج آب هاى زيرزمينى و اصول آبيارى، آداب كشوردارى، كشاورزى
و....(3)

اما به تدريج و به ويژه در اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم، جامعه مسلمانان فضايى بسيار
متفاوت را تجربه كرد. ديگر نه از روح حماسى قرن اول خبرى بود(4) و نه از اشتياق به آموختن، نه از قدرت و
عزّت(5) و نه از علم و دانش. مسلمانان به ركود و جمود مبتلا شدند.(6)

ديگر سخن پى يِرروسو درباره پيشرفت
هاى چشمگير مسلمانان در زمينه دانش هاى گوناگون، همزمان با چيرگى جهل و نادانى در اروپا به مدت هفت
قرن تمام، با روزگار مورد بحث همخوانى نداشت(7) و آن نيرومندترين فعاليت هاى علمى و فلسفى كه هاسكينز
در زمينه هاى پزشكى، رياضى، اخترشناسى، احكام، نجوم و كيمياگرى، تنها به سرزمين هاى متعلق به
پيامبر اسلام نسبت مى داد، در گستره همان سده هاى پيشين محدود ماند.(8)

از سوى ديگر، در همين ايام، اروپا حياتى دوباره يافته و با گام هاى بلند، راه ترقى و موفقيت را مى
پيمود. صنعت و تكنولوژى، علوم طبيعى و پزشكى پيشرفت چشمگيرى كرده بودند. اكتشافات واختراعات پى در
پى، هر روز افق تازه اى را از دانش هاى نو همراه با تسلط و قدرت بهره برداريِ بيش تر ازطبيعت و
بالتبع، ثروت افزون تر، در برابر اروپا مى گشود. در عرصه فلسفه تاريخ، سياست و حكومت نيز انديشه هاى
بديع به منصه ظهور رسيده بود.(9)

اگرچه جامعه مسلمانان نيز به شيوه هاى گوناگون جنگ و آشتى و همزيستى و همسايگى، پيوسته با كشورهاى
اروپايى ارتباط داشت و از پيشرفت ها و نوگرايى ها و نوسازى هاى آنان ناآگاه نبود، ليك بى آنكه در خود
كم ترين نيازى را به بهره گيرى از دستاوردهاى گوشه ديگرى از عالم بشرى احساس كند، با بى اعتناييِ
كامل، همچنان با حفظ وضعيت پيشين خود، در دنيايى بسته و ايستا روزگار مى گذراند.

برتريِ همه سويه
اروپا هرگز مورد اعتراف مسلمانان آن روزگار نبود، بلكه باور آنان اين بود كه در راه زندگى و شيوه هاى
فرمان روايى و دانش ها و كارشناسى ها خود برتر و بالاتر از ديگران بوده و هيچ يافته، پديده و ديدگاه
ديگرى نبايد در حوزه ديد و برنامه هاى عملى شان حتى مورد بررسى، نقد و پژوهش قرار گيرد.(10)

/ 249