برداشت هاى تفسيرى و مسئله ناسازگارى با علم
چنان كه شاهد بوديم، سيد قطب در تفسير آيات علميِ قرآنى گاه به اختصار از كنار آنها گذشته و گاه بهتفصيل و يا اجمال به نقل يافته هاى علم مى پردازد. اكنون به تفصيل به بررسيِ شيوه او در تفسير سه
موضوعى مى پردازيم كه همواره محل اختلاف و بحث بوده است.
الف) آسمان ها
خداوند با عبارت كانتا رتقا ففتقناهما(1) به چگونگيِ خلقت آسمان ها و زمين، در حالى كه آسمان دخان( بود اشاره كرده، زمان آن را شش روز تحديد نموده است. خداوند از هفت آسمان نام مى برد كه طباق هستند.آسمان را سقفى محفوظ مى خواند، داراى برج ها و بى هيچ شكافى.فى ظلال القرآن در تفسير آيات 44 سوره اسراء،(2)38 (3) و(4)6) سوره ق، 32 سوره انبياء،(5) و 29 سوره بقره(6) كه به
مواردى از اين موضوع اشاره دارند، بى آن كه توضيحى بدهد، از كنار آنها گذشته است. در تفسير آيات 16
سوره حجر،(47 (7) سوره ذاريات،(3 (8) سوره يونس،(86 (9) سوره مؤمنون،(4 (10) سوره سجده،(12 (11) سوره فصلت، (12 (12)سوره طلاق،(3 (13) سوره ملك،(15 (14) سوره نوح،(54 (15)سوره اعراف،(16) براى بروج،(17) سماء،(18) سماوات سبع(19) و
ايام،(20) احتمالات متعددى به عنوان مدلول ذكر مى كند بى آن كه آنها را در يكى از آن موارد، معين سازد.در آيه 12 سوره طلاق، درباره سماوات سبع مى گويد:ما به حقيقتِ مدلول آن وابعاد و گستردگيِ آن آگاهى
نداريم.(21) و در ذيل پانزدهمين آيه سوره نوح مى آورد كه نمى توان براساس فرضيه هاى علمى درباره كل
هستى، مدلول مشخصى براى آن معين كرد؛ زيرا همه آنها صرفاً يك فرضيه هستند.(22)و ذيل آيه سوم سوره ملك
اضافه مى كند كه
نمى توان به يقين مدلول آن را براساس نظريه هاى گيتى شناسى تعيين نمود؛ زيرا اين نظريه ها با پيشرفت
ابزارهاى رصد و اكتشاف، در معرض تعديل و تصحيح هستند و جايزنيست مدلول آيه را برامثال اين كشفيات
قابل تعديل و تصحيح، تطبيق داد. او همين را كافى مى داند كه بدانيم هفت آسمان وجود دارد و آنها طباق
هستند؛ به اين معنا كه داراى طبقاتى با ابعاد متفاوتند.(23)در تبيين مراد از ايامِ آفرينش، در تفسير آيه 56 سوره اعراف، امكان تعيين مراد آن را منتفى مى داند و
توضيح مى دهد كه هيچ كس به طور معيّن نمى داند كه مراد از اين تعداد ايام چيست و هر معنايى هم كه براى
اين نص و مشابه آن ابراز شود، براساس گمان هاى بشرى است كه به علم نامبردار شده است، اما از فرض و ظن
تجاوز نمى كند.(24)او در ذيل آيه ششم سوره حديد، علم به اين موضوع را مختص خداوند مى داند.(25) و در تفسير
آيه چهارم سوره سجده و آيه سوم سوره يونس، آن را از جمله موارد غيب معرفى مى كند كه هيچ منبعى براى
شناخت آن، جز خداوند وجود ندارد. بنابراين بايد براى معنا كردن آن درحد همان ظاهر آيه توقف كرده،
فراتر نرفت.(26)سيد قطب در تفسير آيه: أن السموات والارض كانتا رتقا ففتقنا هما(27)به نظريات علمى توجه بيش ترى مى
كند و مطلبى را كه اين آيه به آن اشاره دارد، مسئله اى درخور تأمل معرفى مى كند كه با پيشرفت نظريه
هاى گيتى شناسى در تلاش براى تفسير ظواهر هستى، اين حقيقت كه قرآن حدود 1300 سال پيش آن را بيان نموده
است، بيش تر محور عنايت قرار مى گيرد. او سپس به توضيح نظريات گيتى شناسى درباره اين موضوع مى پردازد
و البته از ياد نمى برد كه غير يقينى بودن آن و تفاوت بين نظريه و حقيقت علمى را تذكر دهد.آن گاه حكم
نهايى را اعلام مى كند كه ما به اين حقيقت، به صرف ورودش درقرآن، يقين داريم اگرچه از كيفيت آن بى
اطلاع باشيم.او با اين كه مى گويد:مراد آيه را نمى توان به يقين دريافت، اما آن را محكى براى فرضيه
ها و تئورى هاى علمى قرار مى دهد و مى گويد:ما آن نظريه هاى گيتى شناسى را مى پذيريم كه با اين حقيقت
اجمالى، كه قرآن بيان مى نمايد، تعارض نداشته باشد. او تكرار مى كند كه ما براى قرآن از نظريه هاى
بشرى، گواه نمى جوييم.خلاصه آن كه مى گوييم:نظريه گيتى شناسى، كه امروز مطرح است، با مفهوم اجماليِ
نص قرآن كه نسل ها
بر آن مقدم مى باشد، تعارض ندارد.(28)همو در تفسير آيه: ثم استوى الى السماء وهى دخان(29)نيز اين آيه شريفه را محكى براى ارزيابيِ نظريه
هاى علمى قرار مى دهد و درباره آنها مى گويد:چه بسا اين سخنان درست باشند؛ چراكه از همه نظريات، به
مدلول حقيقت قرآنى نزديك ترند.(30)