به مخاطب تحكّم كرد كه به اين مقدمات استدلال، ايمان داشته باشد؟ قرآن در برخى آيات، بشر را مخاطب قرار داده، مى پرسد: فاستفتهم أهم أشد خلقاً ام من خلقنا(61)و يا...أنتم أشد خلقاً أم السماء(62)و يا أولم تروا كيف خلق اللّه سبع سماوات طباقاً(.(63)آيا در اين موارد
نيز مى توان پذيرفت كه قرآن در مقام تقرير است؟
نگاهى به روش تفسيريِ سيد قطب
آيا سيد قطب خود، اصولى را كه تعيين كرده، رعايت نموده است؟آيا كارآييِ علم، تنها در توسعه مدلولآيه است؟آيا قرآن، خود ثابت نكرده كه آن چه از طبيعت مى گويد، ازدقت و ظرافت علمى برخوردار است، و
اگرچه كتاب علم نيست اما بيانش از طبيعت از استحكام علمى، آن هم علم امروز برخوردار است؟
سيد قطب تصريح مى كند هر تلاشى براى منطبق ساختن اشاره هاى قرآنى با نظريه هاى متغير جديد و يا حتى
حقايق علمى يى كه مطلق نيستند، از نظر روش شناختى اشتباه است،(64) حتى اگر ظاهر نص با نظريه علمى
سازگار و منطبق باشد.(65)درواقع از نظر او كلاً تعليق و تعيين آيات قرآن توسط علم، نادرست است، حال
مطلب علمى هرچه كه مى خواهد باشد و لفظ قرآنى نيز در هر حدى از ظهور و ابهام و اجمال قرار گرفته باشد.اين سخنى است كه پذيرفتن آن با اين كليت، جاى بحث و ترديد دارد. خود سيد نيز در تفسير آيات به آن
پايبند نبوده است. در صفحه 144 - 142.143 شاهد بوديم كه او چگونه از علوم در تفسير آيات بهره گرفته است.اگر
بتوان مصاديقى را كه براى بيان كليِ قرآن در قالب ان فى خلق السموات والارض و الذى خلق فسوّى والذى
قدّر فهدى آورده است، يا آن جا كه چند احتمال را براى معناى كلمه سماء يا بروج و يا موارد ديگر مى
آورد، از جمله نمونه هاى توسعه مدلول آيه با بهره گيرى از حقايق و فرضيات علمى بدانيم، بى شك آن چه در
فوايد آب شور مى آورد، و مواردى كه به علم وراثت و جنين شناسى و ستاره شناسى اشاره مى كند، ديگر توسعه
مدل
ول دانسته نمى شوند.او از اين نيز فراتر رفته و تعبير قرآن در توصيف پديده هاى طبيعى را دقيق خوانده است.آن جا كه قرآن از
خورشيد با عبارت سراج وهاج نام مى برد، مى گويد:در چراغ، شعله و حرارت و نور وجود دارد. و اينها همه،
امورى هستند كه خورشيد آنها را فراهم مى كند. بنابراين به كار بردن كلمه سراج بسيار دقيق و به جا
بوده است.(66)او بيان قرآن را از شب و روز، در آيه: وآية لهم الليل نسلخ منه النهار فاذا هم مظلمونفريد مى خواند و مى گويد:اين تعبيرى است كه حقيقت وجوديِ آن را با دقيق ترين تصوير ترسيم مى كند.(67)او در تفسير آيه: هوالذى جعل لكم الارض ذلولاً(68)توضيح مى دهد كه اينها مفاهيم مجملى هستند كه با
يافته هايى كه علم تا به امروز بدان دست يازيده، تفصيل داده مى شوند. و اين تفصيل به ادراك نص قرآنى
وسعت مى بخشد.(69)اما درواقع بايد گفت:دانش امروز است كه حقيقت معناى كلام الهى را دراين موارد بر ما مى نماياند.او در موارد متعددى قرآن را به وصف اعجاز ستوده است كه دربيان حقايقى از طبيعت، هزار و چهار صد سال بر
علم سبقت گرفته است. اين از جمله مواردى است كه او بر يافته هاى علمى صحه گذارده و عملاً به تطبيق
دادن آن ها با قرآن پرداخته است.در تفسير آيه: فلينظر الانسان مم خلق، خلق من ماء دافق، يخرج من بين
الصلب والترائب(70)مى آورد كه اين حقيقت، سرّى مكنون در علم خداوند بوده و بشر از آن آگاه نبوده است
تا اين كه در نيمه قرن اخير، علم جديد بدان دست يافت.(71) همو در مورد آيه 67 سوره غافر، كه مراحل جنين را
بيان مى كند، مى گويد كه مرحله جنينى، مرحله اى به راستى عجيب است و با پيشرفت پزشكى و به ويژه، علم
جنين شناسى، يافته هاى بسيارى درباره آن به دست آمده است؛ اما درخور تأمل است كه قرآن به اين مرحله،
با چنين دقتى، از حدود چهارده قرن پيش اشاره كرده است.(72)حال آن كه در جاى ديگر براين كار خرده گرفته
بود و علم را تنها شايسته توسعه مدلول آيه و طرح احتمال جديد براى معناى آن دانسته و گفته بود كه قرآن
معجزه است، چه كشفيات علميِ محتمل تر با نصوص ثابت آن تطبيق كند و چه نكند.(73)عدم پايبنديِ سيد را به آن چه به عنوان اصل در تفسير آيات بيان كرده است، در تفسير آيه: يكور الليل
على النهار و يكور النهار على الليل(74)به روشنى مى بينيم. او در برابر اين آيه، با اعجاب درنگ كرده،
آن را تعبيرى شگفت مى خواند كه هر نظركننده اى در قرآن، ناچار است باتوجه به كشفيات جديد درباره كروى
بودن زمين، آن را تفسير كند.