جلد سيزدهم (17) سوره اسرى مكى است و 111 آيه دارد سوره الإسراء (17): آيه 1 نقل برخى اقوال در باره مدنى بودن بعضى از آيات سوره اسراء و اشاره به مفاد كلى اين سوره مباركه معناى آيه شريفه:" سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ ..." بحث روايتى: روايتى مفصل در شرح واقعه" اسراء" و" معراج" و آنچه پيامبر (صلّى الله عليه وآله) در شب معراج ديد و شنيد روايات ديگرى در شرح اسراء و معراج رد رواياتى كه بنا بر آنها معراج جسمانى نبوده و در عالم رؤيا صورت گرفته است خلاصه آنچه كه از روايات اسراء و معراج استفاده مىشود در مجمع البيان طبرسى اقوال مختلف در باره زمان و مكان معراج و اينكه جسمانى بوده يا روحانى بحثى ديگر :(تقسيم جزئيات مربوط به معراج به چهار قسم، از نظر معنى و سند) سوره الإسراء (17): آيات 2 تا 8 اشاره به مورد استعمال كلمه" كتاب" در قرآن مجيد و وجه اينكه وكيل گرفتن غير خدا شرك است وجه منصوب بودن كلمه" ذرية" در جمله:" ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ ..." و معنايى كه از آن استفاده مىشود معانى مختلف واژه" قضاء" و معناى آيه:" وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ ..." توضيح معناى آيه شريفه:" فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما ..." و اشاره به ضعف وجوه ديگرى كه در اين باره گفته شده است آثار نيك و بد اعمال به عامل بر مىگردد (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها) بحث روايتى مقصود از دو بار سركوب شدن و هلاكت بنى اسرائيل بر اثر دو بار فساد انگيزى آنان بر روى زمين سوره الإسراء (17): آيات 9 تا 22 توضيح در مورد اينكه قرآن بدانچه" اقوم" است هدايت مىكند و اينكه اسلام دين" قيم" است خداوند براى مؤمنان صالح العمل بر خود حق قرار داده است (أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً) بيان اينكه انسان عجول بوده و آن سان كه در طلب خيرات است در پى شر نيز مىباشد (وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ) ! مراد از آيت بودن شب و روز و محو آيت ليل و مبصره بودن آيات نهار وجود قدرت و آزادى، دليل و مجوز ارتكاب هر عملى نيست معناى" طائر" و مراد از جمله:" وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ" عاقبت و سرنوشت انسان با اعمال ارادى و اختيارى او لزوم و حتميت پيدا مىكند مقصود از كتابى كه در قيامت براى افراد انسان بيرون آورده مىشود (وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً) حقايق اعمال هر كس است كه به او نمايانده مىشود هدايت هر كس به سود خود و ضلالتش عليه خود است (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى) توضيح اينكه فرمود:" وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا" مقصود از اراده هلاك قريه در جمله:" وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً" وجوه مختلفى كه در توضيح و توجيه جمله:" أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها ..." با توجه به اينكه خداوند امر به فحشاء نمىكند، گفته شده است مراد از عاجله در ايه" مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ" اعمال آدمى اسباب اخروى هستند و بر خلاف اسباب دنيوى تخلف ناپذيرند بيان اينكه دنيا طلبان در اعمال دنيوى، و عقبى طلبان در اعمال اخروى مستمد از عطاى خداوندند توضيح اينكه درجات اخروى بزرگتر از درجات دنيوى است بحث روايتى :(رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته) گفتارى در چند فصل پيرامون قضاء فصل 1- در معنا و حدود آن: 1- معنا و حدود قضاى تكوينى و تشريعى فصل 2- نظرى فلسفى در معناى قضاء: فصل 3- روايات هم اين نظريه را تاييد مىكنند 3- قضاء در روايات آخرين مرحله از مراحل: علم، مشيت، اراده، تقدير و قضا مىباشد (در بيان اينكه فيض خداوند مطلق و نامحدود است و منشا اختلاف انواع و افراد اختلاف قابليتها است) سوره الإسراء (17): آيات 23 تا 39 بيان آيات :قضاء تشريعى خداوند به نپرستيدن جز او نيكى كردن به والدين، از مهمترين واجبات بعد از توحيد اشاره به وجه اينكه فرمود: اسرافكاران برادران شياطين هستند نهى از افراط و تفريط در انفاق نهى از فرزند كشى (چه دختر و چه پسر) از بيم فقر و گرسنگى كه در عرب رسم بوده نهى شديد از زنا كارى بحث قرآنى و اجتماعى پيرامون حرمت زنا بيان آيه:معناى جمله:" فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً" نهى از تصرف در مال يتيم و امر به وفاء به عهد امر به مراعات عدالت و وفا در كيل و وزن و بيان" خير" و" أَحْسَنُ تَأْوِيلًا" بودن آن نهى از متابعت از غير علم (لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ) و اشاره به حكم فطرت به لزوم پيروى از علم يا پيروى از ظن به استناد حجت علمى و عقلى تعليل نهى از پيروى از غير علم به:" إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا" نهى از تكبر و گردن فرازى كردن بحث روايتى رواياتى در ذيل جمله:" وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً" در باره نيكى كردن به پدر و مادر چند روايت در معناى" اوابين" رواياتى در باره اجتناب از افراط و تفريط در انفاق در ذيل آيه:" وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ ..." چند روايت در ذيل آيه:" وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً ..." رواياتى در باره پيروى نكردن از غير علم و تقسيم شدن ايمان، بر اعضاء و جوارح (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ ...) سوره الإسراء (17): آيات 40 تا 55 تصريف آيات (تنوع بيان و احتجاج) به منظور متذكر شدن شنوندگان با اينكه ثمره تصريف آيات ازدياد نفرت كفار بوده، حكمت نزول آيات چه بوده است؟ تقرير استدلال براى نفى شريك به اينكه اگر با خدا آلههاى مىبود راهى به سوى خداى ذى العرش جستجو مىكردند (إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا) تسبيح سنگ و چوب به چه معنا است؟ وجود سرا پا فقر و نياز موجودات، وجود رب واحد را اعلام مىكند هر موجودى از موجودات داراى مرتبهاى از علم است و تسبيح موجودات تسبيح حقيقى است وجود موجودات هم حمد خدا و هم تسبيح او است وجوه مختلفى كه در معناى" حِجاباً مَسْتُوراً" در آيه:" وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ ..." گفته شده است مشركين دليلى بر انكار معاد نداشته، فقط آن را استبعاد مىكنند و خداوند با اشاره به قدرت مطلقه خود به آنان پاسخ مىدهد امر به خوش زبانى و اجتناب از درشتگويى سعادت و شقاوت هر كس بسته به مشيت الهى است كه بر اساس عمل تعيين مىشود بحث روايتى رواياتى در باره تسبيح موجودات و سفارش مدارا با حيوانات توضيحى در مورد تسبيح محسوس برخى موجودات كه در پارهاى روايات نقل شده است چند روايت در باره" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" در ذيل آيه:" وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ ..." سوره الإسراء (17): آيات 56 تا 65 استدلال بر نفى الوهيت خدايان مشركين به اينكه لازمه ربوبيت، داشتن قدرت بر رساندن سود و دفع ضرر است چند وجه ديگر در بيان مراد از مالك نفع و ضرر نبودن بتها دعا و در خواست حقيقى از خداى سبحان مستجاب است، بر خلاف دعاى مشركين و طلب از بتها كه قادر بر اجابت نيستند توضيح اينكه آلهه دروغين، خود در جستجوى وسيله به سوى پروردگارشان هستند وجوه ديگرى كه در معناى جمله:" يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ" گفتهاند سنت الهى در اقوام گذشته: دعوت به حق، به سعادت رساندن مؤمنان و هلاكت يا عذاب شديد منكران و طاغيان مراد از" كتاب" در جمله:" كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً" و بحثى كه برخى مفسرين با قول به اينكه مراد از كتاب" لوح محفوظ" است در ذيل آن عنوان كردهاند از آنجا كه خواست خدا بر اين است كه امت اسلام را پيش از مهلت منقرض نسازد، پيشنهاد كفار راجع به آوردن آيات را اجابت نكرد دو وجه ديگر در معناى آيه:" وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ" مراد از" رؤيا" و" شجره ملعونه" در آيه:" وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ ..." بيان اينكه آيه شريفه ناظر به" بنى اميه" است و نقل سخن بعضى از مفسرين كه رؤيا را" معراج" و شجره ملعونه را" شجره زقوم" دانستهاند و جواب آن رد وجه ديگرى كه" رؤيا" را به جنگ بدر مربوط دانسته است ياد آورى داستان سجده نكردن ابليس بر آدم (عليه السلام) و آغاز عصيان و اغواى او مراد از مشاركت شيطان در اموال و اولاد مردم در خطاب:" وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ" بحث روايتى :رواياتى در ذيل آيه:" وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ ..." روايات متعدد از طرق عامه و خاصه راجع به خواب ديدن پيامبر (صلّى الله عليه وآله) بنى اميه را به شكل ميمونهايى بر منبرش، و اينكه" رؤيا" و" شجره ملعونه در قرآن" در آيه، ناظر به آنان است چند روايت در باره شركت شيطان در اموال و اولاد مردم سوره الإسراء (17): آيات 66 تا 72 انسان چه در" ضراء" كه خدا را مىخواند و چه در" سراء" كه از خدا اعراض مىكند بالفطره متوجه خدا است آيا در خشكى تضمينى و تامينى از گرفتارىها داريد كه از خدا اعراض مىكنيد معناى آيه:" وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ ..." معناى جمله:" وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا" فرق بين" تكريم" و" تفضيل" انسان و چند وجه ديگر كه در بيان فرق بين" كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ" و" فضلناهم" گفته شده است آيه شريفه ناظر به تفضيل انسان از حيث وجود مادى است و ملائكه از مفضل عليه (كثير ممن خلقنا) خارج است گفتار در برترى انسان از ملائكه افضل بودن اطاعت انسان از جهت كشف صفاى باطن و حسن سريره او است موارد استعمال كلمه" امام" در قرآن و مراد از" امامهم" در جمله:" يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ" اقوال و وجوه مختلف در باره مراد از" امام" در جمله فوق مراد از اينكه فرمود:" مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى" و وجوهى كه در اين باره گفته شده است بحث روايتى :(رواياتى در باره برترى انسان، احضار هر گروه با امام خود در قيامت و ...) سوره الإسراء (17): آيات 73 تا 81 نيرنگ مشركين براى اينكه پيامبر (صلّى الله عليه وآله) از خدايانشان بدگويى نكند و افراد ضعيف و فقير را از خود دور بسازد معناى" دلوك شمس" و" غَسَقِ اللَّيْلِ" در آيه:" أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ ..." امر به رسول (صلّى الله عليه وآله) به تهجد نيمه شب و دعا و استمداد از خداوند مقصود از" دخول و خروج به صدق" در" رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ ..." بحث روايتى :رواياتى در ذيل آيه:" وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ ..." كه خدعه مشركين با رسول اللَّه (صلّى الله عليه وآله) را حكايت مىكند رواياتى در باره واجب شدن نمازهاى پنجگانه و مراد از مشهود بودن قرآن فجر (نماز صبح) در ذيل آيه:" أَقِمِ الصَّلاةَ ..." سوره الإسراء (17): آيات 82 تا 100 بيان آيات :قرآن از جهت اينكه معالج امراض قلبى است، براى مؤمنين «شفاء» و به لحاظ اينكه صحت و استقامت نفسانى مىآورد «رحمت» است قران از جهت اينكه معالج امراض قلبى است براى مؤمنين «شفاء» و به لحاظ اينكه صحت و استقامت نفسانى مياورد «رحمت» است توضيح اينكه قران ظالمين را جز زيان نمى افزايد بيان حال انسان عادى دلبسته به اسباب ظاهرى كه در حال تنعم از خدا دور شده و در شر و بد حالى نوميد است بحثى فلسفى :(در بيان اينكه شرور بالعرض داخل در قضاى الهى هستند) بنيه بدنى، صفات اخلاقى و محيط اجتماعى در حد اقتضاء، و نه عليت تامه- در اعمال آدمى اثر دارد (كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ) بيان اينكه سعادت و شقاوت ضرورى و تغيير ناپذير نيست و اكتسابى و از آثار اعتقادات و اعمال انسان مىباشد بحث فلسفى :(در باره سنخيت وجودى و رابطه ذاتى بين فعل و علت فاعلى) وجود رابطه و سنخيت بين فعل و فاعل از نظر قرآن دنباله بحث سابق از نظر قرآن بيان آيات معناى" روح" و مراد از" امر خدا" و توضيح اينكه روح از امر خدا است موارد اطلاق و استعمال كلمه" روح" در آيات قرآن مجيد اقوال مختلف و متعدد مفسرين در باره مراد از روح در آيه:" يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ..." مشركين از در عناد و لجاجت، ايمان آوردن خود را به انجام معجزاتى غريب و ناممكن مشروط مىكنند تحقق بخشيدن به پيشنهاد مشركين، در شان پيامبر (صلّى الله عليه وآله) نه به عنوان يك فرد بشرى و نه به عنوان پيامبر الهى، نيست تقرير و توضيح برهان بر نبوت عامه و اثبات آن، كه در جواب خداوند به مشركين كه رسالت يك فرد بشرى را محال مىدانستند بيان گشته است چون دليل و برهان نتيجه نبخشيد، گواهى را به خدا واگذار معناى جمله:" قادِرٌ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ" و بيان اينكه انسان مبعوث در قيامت عين انسان دنيايى است نه مانند او بحث روايتى :رواياتى در باره نيت و عمل در ذيل جمله:" كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ" چند روايت در باره شان نزول آيه:" يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ..." و بيان مراد از روح روايتى متضمن گفتگوى قريش با پيامبر (صلّى الله عليه وآله) و پيشنهادات آنان به او در ذيل آيه:" وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى ..." سوره الإسراء (17): آيات 101 تا 111 مقصود از معجزات نه گانه موسى (عليه السلام) در آيه:" وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ ..." معناى اينكه خطاب به بنى اسرائيل فرمود:" اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ ..." حكمت نزول تدريجى و تفريق قرآن، مقارن شدن علم و عمل به قرآن و تماميت يافتن استعداد مردم در تلقى آن است توضيحى در مورد بىنياز بودن قرآن از ايمان مشركين به آن، براى ثبوت حقانيت و كمالش اشاره به اقسام نامها و بيان مراد از جمله:" فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى" رد عقيده بت پرستان كه اسماء متعدد خدا را حاكى از آلهه متعدد پنداشته به شركت در عبادت مبتلا شدهاند و بيان اينكه اسماء خداى تعالى مرآت و معرف يك مسمى هستند نفى فرزند، ولى و شريك داشتن خداى تعالى بحث روايتى: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته) رواياتى در باره اسماء حسنى، اسماء حقيقى و اسماء اسماء خدا و عقائد بت پرستان در باره اسماء خدا چند روايت در باره جهر و اخفاف در نماز (در باره تفريق آيات قرآن- وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ ...) تقسيم قرآن به آيات و سور عدد سورهها و آيات قرآن كريم ترتيب سورههاى قرآن كريم سوره الكهف (18): آيات 1 تا 8 بيان آيات :آهنگ و مفاد كلى اين سوره مباركه توضيح مقصود از اينكه قرآن عوج (كجى) نداشته، قيم است و اشاره به اقوال مختلف مفسرين در ذيل جمله:" لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً ..." قول و اعتقاد به فرزند داشتن خدا چه به نحو حقيقى و چه به نحو مجاز باطل و ممنوع است هدف از خلق زينت بر روى زمين آزمايش انسانها و تميز نيك و بد بر اساس اعتقاد و عمل است بحث روايتى :(رواياتى در تفسير جملات" لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً"،" فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ ..." و" لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا") سوره الكهف (18): آيات 9 تا 26 بيان آيات :وجه اتصال و رابطه آياتى كه داستان اصحاب كهف را حكايت مىكنند با آيات قبل بيان اينكه اصحاب رقيم نام ديگر اصحاب كهف است مقصود از" رحمت" و" رشد" در دعاى اصحاب كهف:" رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً" معناى جمله:" فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً" معناى اينكه فرمود: سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم" لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى" اقرار به توحيد پروردگار و نفى ربوبيت ارباب و آلهه در گفتگوى اصحاب كهف با خود جزئياتى از داستان اصحاب كهف كه از آيات استفاده مىشود وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف و كيفيت قرار گرفتن اصحاب كهف در آن بيان غايت و هدف از بعث (بيدار كردن) اصحاب كهف و اشاره به همانند بودن خواب آنان و مرگ اهل دنيا چند وجه ديگر در باره غايت بعث اصحاب كهف (لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ ...) معناى جمله:" لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ" جمله:" رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ" انحصار علم حقيقى به معناى احاطه بر عين موجودات و حوادث، به خداى تعالى را افاده مىكند گفتگوى اصحاب كهف بعد از بيدار شدن در باره رفتن به شهر نگرانى اصحاب كهف از فاش شدن رازشان و دست يافتن كفار به آنان با اينكه تقيه و تظاهر به كفر از روى اضطرار جايز است سبب نگرانى و بيم اصحاب كهف چه بوده است؟ توضيح آيه:" فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً ..." كه گفتگوى و مجادله مردم را در باره اصحاب كهف حكايت مىكند وجه دلالت بيدار شدن اصحاب كهف بعد از خواب چند صد ساله، بر حق بودن معاد و قيامت مقصود از:" الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ" در آيه:" قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ ..." حكايت اختلاف مردم در عدد اصحاب كهف و بيان اينكه ايشان هفت نفر بودهاند توضيح در مورد اينكه بايد كار فردا را به مشيت خدا (ان شاء اللَّه) مشروط كرد و بيان اينكه هر عملى از هر عاملى موقوف به اذن و مشيت خداى تعالى است وجوه ديگرى كه در باره استثناء در آيه:" وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ" گفته شده است معناى آيه:" وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ ..." و وجوهى كه در معناى آن گفته شده است توضيح آيه:" وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً" كه عدد سالهاى اقامت اصحاب كهف را در غار حكايت مىكند بحث روايتى :روايتى در شرح داستان اصحاب كهف موارد و جهات اختلاف در روايات راجع به داستان اصحاب كهف روايات ديگرى پيرامون داستان اصحاب كهف چند روايت حاكى از اينكه اصحاب كهف مدتى تقيه مىكردهاند روايت مشهورى از ابن عباس در نقل داستان رواياتى متضمن ذكر اسماء اصحاب كهف گفتارى در چند فصل پيرامون اصحاب كهف و سر گذشت ايشان 1- داستان اصحاب كهف در تعدادى از روايات [دو سبب عمده وجود اختلاف شديد در مضامين روايات راجع به اصحاب كهف]: 2- داستان اصحاب كهف از نظر قرآن 3- داستان از نظر غير مسلمانان 4- غار اصحاب كهف كجا است؟ سوره الكهف (18): آيات 27 تا 31 بيان آيات :مفاد كلى اين آيات و ربط آنها با آيات قبل وظيفه پيامبر (صلّى الله عليه وآله) تلاوت آيات و تبليغ وحى است و جز خدا مرجعى ندارد معناى" صبر" و" وجه" و مراد از" اراده و طلب وجه خدا" و" دعاى صبح و شام" در آيه:" وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ ..." بيان عدم دلالت جمله:" لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ" بر جبر و اشاره به اينكه جبر مجازاتى ناشى از اختيار، با اختيار منافات ندارد اى پيامبر! حق را بگو و از ايمان نياوردن مردم تاسف مخور كه ظالمان را آتش و مؤمنان صالح العمل را پاداش است بحث روايتى :رواياتى در باره تقاضاى مشركين از پيامبر مبنى بر دور ساختن افراد فقير از خود، و رواياتى ديگر در ذيل آيات گذشته سوره الكهف (18): آيات 32 تا 46 بيان آيات :مثلى بيانگر حال دنيا طلبان كه به مالكيت كاذب خود دل بستهاند فخر فروشى و تكبر مرد توانگر و ثروتمند غافل از مالكيت مطلقه خداوند، در برابر رفيق مؤمن خود آدمى بالفطرة به چيزى كه آن را باقى و ماندگار بداند دل مىبندد و چشم خود را بر فرض فناى محبوب خود مىبندد. توانگر غافل از خدا، خود را محق و شايسته بر خوردارى و تنعم مىداند حتى در قيامت! توضيح جواب رفيق مؤمن آن مرد توانگر مغرور، به او كه از دو جهت سخنان غرور آميز او را رد و ابطال مىكند وجه اينكه مرد فقير در جمله:" أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ" رفيق توانگر خود را كافر خواند بيان اينكه در فرض مقايسه، نسبت به اسباب ظاهرى، ولايت از آن خداى حق است و خدا از نظر ثواب و فرجام بهتر است مثلى ديگر براى بيان حقيقت زندگى دنيا و زينتهاى سريع الزوال آن و اينكه" باقيات صالحات" بهتر است سوره الكهف (18): آيات 47 تا 59 ياد آورى قيام قيامت و عرضه گشتن مشركين و همه مردم بر پروردگار، همراه با اعمالشان و ديگر هيچ اشاره به چند نكته و خصوصيت در باره قيامت از ياد بردن قيامت سبب اصلى اعراض از هدايت و فساد اعمال است " وضع كتاب" در قيامت، كتابى كه هيچ صغيره و كبيرهاى را فرو گذار نكرده و مجرمان (چه مشرك و چه غير مشرك) از آن بيمناكند مراد از ولايت شيطان در جمله:" أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ" دو برهان كه در آيه" ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ..." براى نفى ولايت ابليس و ذريهاش اقامه شده است وجوه مختلف ديگرى كه مفسرين در باره معنى و مفاد آيه فوق گفتهاند معناى اينكه فرمود:" در قيامت ما بين مشركين و شركاء محل هلاكت قرار دادهايم" معناى جمله:" وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ" و معنايى كه در سياق آيات تهديد افاده مىكند بحث روايتى :(چند روايت در ذيل آيات گذشته) سوره الكهف (18): آيات 60 تا 82 بيان آيات:آنچه از داستان موسى (عليه السلام) و همراه او و ملاقات با عالم به تاويل احاديث (خضر عليه السلام) استفاده مىشود و آنچه در باره اين داستان گفته شده است اشاره به اينكه انبياء (عليهم السلام) از مطلق آزار و ايذاء شيطان مصون نيستند ملاقات موسى (عليه السلام) با بندهاى از بندگان خدا خضر (عليه السلام) كه به او رحمت و علم داده شده و تقاضاى تعليم از او و گفتگوى بين آن دو ادب و تواضع فراوان موسى (عليه السلام) در برابر استاد (خضر- عليه السلام) صبر نياوردن موسى (عليه السلام) به سكوت در برابر اعمال خضر (عليه السلام) جدا شدن موسى و خضر (عليهما السلام) و اخبار خضر (عليه السلام) موسى (عليه السلام) را به تاويل اعمال خود (سوراخ) كردن كشتى، قتل نوجوان و بناى ديوار) بحثى تاريخى در دو فصل 1- داستان موسى و خضر در قرآن 2- شخصيت خضر (عليه السلام) در روايات بحث روايتى: رواياتى در باره داستان مصاحبت و مفارقت موسى و خضر (عليهما السلام) و اختلاف فراوان روايات در جهات و جزئيات اين داستان چند روايت در مورد اينكه خداوند بعد از مرگ بنده صالح، جانشين او در مال و اولاد او مىشود سوره الكهف (18): آيات 83 تا 102 بيان آيات :بيان آيات مربوط به شرح حال و بيان داستان ذو القرنين ظالمان را عذاب مىكنيم و مؤمنان صالح العمل را جزاى حسنى است ساختن سد به وسيله ذو القرنين وجوهى كه در بيان مراد آيه شريفه:" أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ ..." گفته شده است بحث روايتى :اختلافاتى كه از جهات متعدد در روايات مربوط به ذو القرنين وجود دارد رواياتى در ذيل برخى جملات آيات راجع به ذو القرنين گفتارى پيرامون داستان ذو القرنين بحثى قرآنى و تاريخى در چند فصل 1- داستان ذو القرنين در قرآن 2- داستان ذو القرنين و سد و ياجوج و ماجوج از نظر تاريخ 3- ذو القرنين كيست و سدش كجا است؟ سخن صاحب تفسير" جواهر" در اثبات اينكه ذو القرنين، كورش، پادشاه هخامنشى ايران، و ياجوج و ماجوج، اقوام مغول بودهاند سوره الكهف (18): آيات 103 تا 108 بيان آيات :معرفى زيانكارترين زيانكاران (اخسرين اعمالا) كه كارهاى بى نتيجه خود را نيكو مىپندارند و اعمالشان حبط شده، در قيامت وزنى ندارد بحث روايتى: (رواياتى در باره" بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا" و" جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ") سوره الكهف (18): آيه 109 اشاره به معناى" كلمه خدا" و بيان مقصود از اينكه اگر درياها مركب باشد كلمات خدا را با آن نتوان نوشت بحث روايتى :(روايتى در ذيل آيه گذشته) سوره الكهف (18): آيه 110 بيان آخرين آيه سوره، كه به سه اصل: توحيد، نبوت و معاد اشاره دارد بحث روايتى :(رواياتى در باره اخلاص در عمل و پرهيز از ريا كارى)