اوصاف قول در قرآن - عرفان اسلامی جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 10

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نمى‏بينى خداوند مهربان بين خود و پيامبرانش و بين پيامبران و امت‏هايشان ، چيزى را كه وسيله آشكار كردن مكنونات و مخزونات وحى جز كلام قرار نداده و به همين مسئله ثابت مى‏شود كه سخن ، بهترين وسيله و لطيف‏ترين عبادت اوست .

با اين معنى بايد به ارزش عبادى سخن توجه فوق‏العاده شود و اين سرمايه عظيم الهى را ساده و آسان معامله نكرد كه اين نعمت اگر بجا خرج شود ، نتيجه‏اش رضاى خدا و بهشت الهى است و اگر بيجا و به غلط مصرف گردد حاصلش سخط حق و عذاب سخت خداوند در قيامت كبرى است !

امام عليه‏السلام مى‏فرمايد :

سخن خود را قبل از اظهار در ترازوى عقل بسنج كه منظور حضرت از عقل در اين روايت در درجه اوّل قرآن مجيد است كه جلوه‏اى از عقل بى‏نهايت در بى‏نهايت است و در درجه بعد عقل انبيا به خصوص نبى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهو عقل ائمه طاهرين عليهم‏السلام است كه اين عقول به حقيقت عقول فعاله و عقول كليّه و عقول معصوم از خطايند و قابل مقايسه و نسبت‏گيرى با عقول جزئيه كه از درك بعضى از ضروريات نيز عاجزند نيست .

اوصاف قول در قرآن

بادقت در كتاب خدا اين منبع فيض بى‏نهايت به اين نتيجه مى‏رسيم كه وقتى سخن با ترازوى قرآن سنجيده مى‏شود ، جز يازده گونه سخن كه مورد رضايت حق است و اظهارش داراى سود دنيايى و آخرتى است سخن و كلام با ارزشى در دنياى بيان و فضاى كلام باقى نمى‏ماند هرگاه يكى از اوصاف يازده‏گانه‏اى كه قرآن براى سنجش بيان مى‏دارد در كلام انسان باشد آن كلام قابل گفتن و اظهار كردن است ورنه تكلم به سخن حرام و مورث پليدى روح و آلودگى قلب و تاريكى درون و شر دنيا و آخرت است .

اوصافى كه قرآن مجيد براى قول بيان مى‏دارد كه ترازوى الهى براى سنجش سخن است بدين قرار است :

1 ـ قول بليغ

2 ـ قول صدق

3 ـ قول عدل

4 ـ قول حسن

5 ـ قول احسن

6 ـ قول ليّن

7 ـ قول كريم

8 ـ قول ايمان

9 ـ قول سديد

10 ـ قول معروف

11 ـ قول ميسور

اكنون بايد با توجه به آياتى كه اين اوصاف را در جنب قول و سخن استعمال كرده به دقّت نشست كه موارد خرج كردن اين سنخ از اقوال كجاست ؟

1 ـ قول بليغ

فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ إِحْسَاناً وَتَوْفِيقاً * أُولئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِيغاً [15] .

پس [ وضع و حالشان ] چگونه خواهد بود هنگامى كه به سبب آنچه مرتكب شده‏اند ، حادثه ناگوارى به آنان برسد ، آن گاه در حالى كه به خدا سوگند مى‏خورند ، نزد تو مى‏آيند كه ما [ از داورى بردن نزد طاغوت ] نيّتى جز نيكى و برقرارى صلح و سازش [ ميان طرفين نزاع ]نداشتيم . * اينان كسانى هستند كه خدا آنچه را كه [ از نيّات شوم ، كينه و نفاق ] در دل‏هاى آنان است مى‏داند ؛ بنابراين از آنان روى برتاب و پندشان ده ، و به آنان سخنى رسا كه در دلشان اثر كند بگوى .

/ 215