خطبه 191-درباره معاويه - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید جعفر شهیدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




خطبه 191-درباره معاويه

به خدا سوگند، معاويه زيركتر از من نيست، لكين شيوه او پيمان شكنى و گنهكارى است. اگر پيمان شكنى ناخوشايند نمى نمود، زيركتر از من كس نبود، اما هر پيمان شكنى به گناه برانگيزاند، و هر چه به گناه برانگيزاند دل را تاريك گرداند. روز رستاخيز پيمان شكن را درفشى است افراخته و او بدان درفش شناخته. به خدا، مرا با فريب غافلگير نتوانند كرد و با سختگيرى ناتوانم نتوانند شمرد.

خطبه 192-پيمودن راه راست

مردم! بيم مكنيد در راه راست، كه شمار روندگان آن چنين اندك چراست! كه مردم بر سر خوانى فراهم آمده اند- از ديرباز، مدت- سيرى آن كوتاه است و زمان گرسنگى اش دراز. مردم! خشنودى و خشم- از چيزى- همگان را- در پيامد آن- شريك سازد- و كيفر يا پاداش آنچه را بدان راضى شده اند به آنان بپردازد-. چنانكه ماده شتر ثمود را يك تن پى نمود و خدا همه آنان را عذاب فرمود، چرا- كه گرد اعتراض نگرديدند- و همگى آن كار را پسنديدند، و خداى سبحان گفت: ماده شتر را پى كردند و سرانجام پشيمان شدند و ديرى نپاييد كه زمينشان بانگى كرد و فرو رفت، چنانكه در زمين سست آهن تفت. مردم! آن كه راه آشكار را بپيمايد به آب درآيد، و آن كه بيراهه را پيش گيرد، در بيابان بى نشان افتد- و از تشنگى بميرد-.

خطبه 193-هنگام به خاكسپارى فاطمه

هنگام به خاك سپردن سيده زنان، فاطمه عليهاالسلام درود بر تو اى فرستاده خدا از من و دخترت كه در كنارت آرميده، و زودتر- از ديگران- به تو رسيده. اى فرستاده خدا! مرگ دختر گرامى ات عنان شكيبايى از كفم گسلانده، و توان خويشتندارى ام نمانده. اما براى من كه سختى جدايى تو را ديده و سنگينى مصيبتت را كشيده ام جاى تعزيت است- نه هنگام تسليت-. تو را بالين ساختم در آنجا كه شكاف قبر تو بود، و جان گرامى ات ميان سينه و گردنم از تن مفارقت نمود. همه ما از خداييم و به خدا باز مى گرديم. امانت باز گرديد، و گروگان به صاحبش رسيد. كار هميشگى ام اندوه است و تيمارخوارى، و شبهايم شب زنده دارى. تا آنكه خدا خانه اى را كه تو در آن به سر مى برى برايم گزيند- و اين غم كه در دل دارم فرو نشيند-. زودا دخترت تو را خبر دهد كه چسان امتت فراهم گرديدند، و بر او ستم ورزيدند. از او بپرس چنانكه شايد و خبرگير از آنچه بايد، كه ديرى نگذشته و ياد تو فراموش نگشته. درود بر شما، درود آن كه بدرود گويد نه كه رنجيده است و راه دورى جويد. اگر باز گردم نه از خسته جانى است، و اگر بمانم نه از بدگمانى است- بلكه اميدوارم- بدانچه خدا شكيبايان را وعده داده- و

پاداشى كه براى آنان نهاده-.

/ 253